www.peykarandeesh.org

مقالات
انتشارات اندیشه و پیکار

شكنجه، سركوب و مقاومت

فيليسيتاس ترويه
سخنرانى در مراسم يادبود بيستمين سالگرد كشتار زندانيان سياسى ايران در تابستان ۱۳۶۷،
مونترال كانادا - ۲۱ – ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸

ترجمه: اعظم نوراله خانى


قبل از هر چيز مايلم از كميته برگزاركننده كه مرا دعوت كرد و فرصت صحبت در اين همايش را برايم فراهم آورد، تشكر كنم.
من روانكاو و روان‌درمانگر هستم و با "انجمن مبارزه با شكنجه و مصونيت از مجازات"(۱) در مكزيك كار می‌كنم. اين "انجمن" يك سازمان مستقل حقوق بشرست كه محور كارش، مسىٔله شكنجه، گرد هم آوردن بازماندگان شكنجه، خانوادههايشان و تيمى از كارشناسان پزشكيست.

از جمله فعاليت‌هاى اصلى ما، حمايت از شكنجه شدگان، اراىٔه كمكهاى پزشكى، روان درمانى و قانونى به آنان است. و ما اين بازماندگان را در راه طولانيشان به سوى دستيابى به عدالت همراهى ميكنيم. همچنين می‌كوشيم آگاهى عمومى نسبت به اين مسىٔله را بالا ببريم، در رابطه با شكنجه اسناد لازم را گرد آوريم و تحقيق كنيم و نيز ساير كارشناسان را آموزش دهيم.

همچنين بخش زيادى از كار ما در داخل زندان‌هاست، زيرا تعداد زيادى از شكنجه‌شدگان بر اساس اعترافاتى كه زير شكنجه كرده‌اند [يعنى اعتراف به جرمى كه هرگز مرتكب نشده‌اند. يكى از تاكتيك‌هاى متداول پليس در مكزيك، مجبوركردن زندانى به امضاى ورقه‌هاى سفيدى است كه بعد بازجويان هرچه دلشان بخواهد در آن مينويسند و از آن به عنوان اعتراف در دادگاه استفاده ميكنند]، به زندان‌هاى طولانى مدت محكوم شده‌اند.

انگيزه يا فلسفه‌ى كار ما را شايد بتوان به اين شكل جمعبندى كرد: مبارزه براى دنيايى بهتر راهى دراز است و نمی‌توانيم بگذاريم كسى در اين مبارزه از دست برود. شكنجه اثرات ويرانسازى بر انسان دارد و وظيفه‌ى ما، به عنوان يك رفيق، حمايت از شكنجه‌شدگان است.

اين روزها درباره سركوب، شكنجه، زندان و اثرات مادامالعمر آن بر افراد، فراوان شنيدهايم. تمام روايات پر است از درد و رنج و تصور می‌كنم، ميتوان گفت كه در موارد بسيارى، تحمل اين فجايع، زندگى، روياها، برنامه‌ها و چشم‌اندازهاى شكنجه‌شدگان را دگرگون كرده است.

اين سمينار، يادبود كسانى است كه جان باختند و بيرحمانه كشته شدند زيرا براى سيستم سياسى كشورشان كه براى تغيير آن مبارزه ميكردند، خطرناك بودند. مهم است كه هيچ يك از آنان را فراموش نكنيم، چرا كه مبارزه و مرگشان بخشى از حافظه تاريخى ايران است، درست به مانند بسيارى كه در كشورهاى ديگر كشته شدند و همان اهداف را در كشور خود نمايندگى ميكردند.

تعداد زيادى از شما شاهدان زندهى پيگرد و آزار، شكنجه‌خانه‌ها و زندان‌ها هستيد، اما در عين حال، حضورتان در اينجا نشانه‌ى قدرت انسان است، نيروى افرادى كه با شرايطى وراى قدرت تصور ما روبرو بودند. بنابراين هر گاه كه از سركوب صحبت ميكنيم، لازم است از مقاومت صحبت كنيم و از آنچه به افراد براى تحمل آن شرايط وصف‌ناپذير يارى ميرساند.

سركوب سياسى، جزء لاينفك جوامعى است كه بر اساس سلطه يك گروه بر ديگران بنا شده‌اند. نابرابرى، استثمار، بيدادگرى، فقر، تبعيض، محروميت، سركوب همواره به نارضايتى ميانجامد و سرانجام به شورش، به مبارزه براى تغيير شرايط موجود يا فرايند سازمانيابى براى تغيير سيستم يا ساختارهاى سياسى. جهت ممانعت از اين كار، گروه قدرتمدار، طبقه حاكم بايد به كنترل اجتماعى دست يازد كه ميتواند اشكال متفاوتى به خود گيرد: استفاده از رسانههاى جمعى، آموزش، مذهب، تبليغات و غيره.

سركوب، آشكار يا پنهان، مشهودترين شكل اعمال كنترل اجتماعى است – اين يكى از وسايل هر دولتى است – از جمله دولتهاى موسوم به دولتهاى دمكرات – و برحسب نيازها و توازن قواى نيروهاى جامعه به كار برده می‌شود. سركوب از ابزار گوناگونى بهره ميگيرد كه در كشورها و مقاطع تاريخى مختلف شباهتهاى زيادى با يكديگر دارند: اعدام، كشتار جمعى، شكنجه، حبس، مفقودالاثرسازى.

شكنجه فقط يكى از ابزارهاى متفاوت و فراوان سركوب دولتى است. اعمال قدرت جهت حفظ يك سيستم خاص و دفاع از آن در برابر خطر رو به خيزش يا مخالفت است. اين وسيله براى حفظ سلطه، تثبيت ساختارهاى قدرت موجود، مبارزه با مقاومت اجتماعى و پيشبرد منافع اقتصادى – سياسى خاص به كار گرفته می‌شود. از اين وسيله با برنامه‌ريزى كامل استفاده می‌شود، مورد مطالعه قرار ميگيرد، شكنجه‌گران آموزش ميبينند و طى زمان روشهاى جديدى تكامل داده ميشوند (داده شده‌اند) و حداقل از ۱۱ سپتامبر شاهديم كه در حال قانونى شدن و پذيرفته شدن است، و ايالات متحده آمريكا در اين زمينه از پيشروان است.

از جنبه‌ى سياسى، از اين وسيله، هدفمندانه، عليه فعالين و عمدتاً گروه‌هايى از مردم استفاده می‌شود كه در رابطه با فرايند سازماندهى قرار دارند. هدف از شكنجه فقط وارد آوردن آسيب‌هاى بسيار عميق به افراد و روابط اجتماعى آنان نيست، بلكه می‌خواهد ديگران را مرعوب سازد، ترس، كناره‌گيرى، فلج‌سازى، استيصال و انطباق را بر سراسر جامعه حاكم سازد. درس عبرتيست براى ايجاد هراس جمعى از دچار شدن به همين سرنوشت.

شكنجه، به علت معافيت عاملان و آمران آن از مجازات، در بسيارى از كشورهاى جهان ماندگار شده يا تكرار می‌شود. از اينرو، مبارزه عليه شكنجه، اگر جدى گرفته شود، فقط مبارزه با نقض حقوق بشر نيست. مبارزه با شكنجه به معناى مقابله با سيستم است، زيرا هدف غايى آن نابودى سيستمى است كه بر اساس سلطه بنا شده است و مبارزه براى ايجاد سيستمى‌ست مبتنى بر برابرى و شأن انسانى.

هدف از شكنجه در هم شكستن شخصيت و هويت شكنجه شده، اعمال نفوذ و تحميل رفتارى است مطابق با ميل شكنجه‌گر. فرد بايد در هم شكسته زنده بماند، شاهدى زنده براى ديگرانى كه ممكن است همان ايده‌ها يا فعاليت‌ها را دنبال كنند. شكنجه، بنابراين، مستقيماً عليه فرد نيست، بلكه همواره عليه شبكه اجتماعى، عليه گروه‌هاى سياسى مورد نظر و عليه كل جامعه است. سامرفيلد (۱۹۹۵) هدف از آن را نابودى دنياى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى قربانيان توصيف ميكند. منظور از استفاده مكرر يا سيستماتيك از شكنجه، ايجاد و گسترش ترس، وحشت، بی‌اعتمادى، زهر چشم گرفتن و فلج ساختن، در هم شكستن مقاومت و سرانجام كنترل و اعمال نفوذ بر اجتماع است.

شكنجه زنان، معمولاً شامل شكنجه جنسى است كه از جمله روشهاى به ويژه ويرانگر است. شكنجه جنسى، زن را مال و شيىٔى جنسى ميبيند. تهاجم و سلطه بر بدن زن، بايستى نشان‌دهنده و نماد كنترل مطلق خواسته، زندگى و سرنوشت وى باشد. شكنجه‌گر، پليس، سرباز يا ديگران از بدن زن بهره مي‌گيرند تا قدرت خود را به نمايش بگذارند و نشان دهند كه رىٔيس كيست و مرىٔوس كدام است. به اين معنا، شكنجه جنسى، درس عبرتى است براى زنان مبارز و نافرمان. تمام آنانى كه جرأت كرده‌اند به نقش‌هاى سنتى خود پشت پا بزنند، مسىٔوليت بپذيرند و رهبرى را به دست گيرند و سيستم سلطه‌ى موجود را زير سؤال برند. زيرا ايستادگى در برابر ساختارهاى كنونى قدرت و ايستادگى به عنوان يك زن را هرگز نمی‌بخشيم. شكنجه‌گر مرد بدين شكل، ساختارهاى موجود سلطه را مستحكم ميسازد، زن را به زير فرمان خود درمی‌آورد و او را واميدارد به همان جايگاهى بازگردد كه او و جامعه برايش قاىٔل است. حداقل وى چنين قصدى دارد، زيرا زنان بسيارى نشان دادهاند كه شكنجه‌گر ميتواند بدن آنان را تحت اختيار خود گيرد، اما نمی‌تواند روان، خواست و اعتقاد آنان را رام خود سازد.

تجاوز و ساير اشكال شكنجه جنسى ميكوشند درونی‌ترين و بنيادی‌ترين حوزه شخصيت و شأن انسانى را نابود سازند. اين يكى از دلايلى است كه پس از پايان شكنجه، رنج التيام نمی‌پذيرد، حتا اگر زن از زندان آزاد شود. آثارش نازدودنى است، خاطرهاش تا پايان عمر باقى ميماند و عواقب شكنجه جنسى به خانواده و روابط اجتماعى نيز هجوم می‌برد. هدف شكنجه جنسى، دقيقاً همين است: تحقير و كنترل گروه‌ها، اجتماعات و خانواده‌ها در كل. تجاوز به زنان در حضور افراد خانواده، همرزمان و اجتماعات تنها زن را نشانه نمی‌رود، بلكه تهاجميست به ارزشها و آبروى كل آن اجتماعى كه زن را حامل فرهنگ و نمادهاى اجتماع ميداند.

بخشى از آن چه ميگويم، بر اساس كار با زندانيان سياسى و شكنجه شدگان در مكزيك است، از همين رو ميخواهم مختصرى در اين جا براى شما از آن صحبت كنم.

مكزيك، كشورى به اصطلاح در حال توسعه، عضو پيمان تجارت آزاد آمريكاى شمالى(۲)، پيمان رفاه و امنيت آمريكاى شمالى(۳) و اكنون متحد استراتژيك اتحاديه اروپا، كشوريست با شكاف عميق بين غنى و فقير؛ بيش از ۶۰ درصد جمعيت مكزيك زير خط فقر و نيمى از آنان در فقر مطلق به سر ميبرند. در مكزيك، به علت منافع اقتصادى كمپانی‌هاى بزرگ چند مليتى، درگيری‌هاى بسيارى بر سر استفاده از منابع آب طبيعى، جنگ، تنوع دارويى و استفاده از زمين وجود دارد. دولت شديداً متمايل به اعطاى حق بهره‌بردارى و استثمار از اين منابع است.

تاريخ مكزيك در دهه‌هاى شصت و هفتاد پر است از پيشبرد "جنگ كثيف" عليه جنبشهاى چريكى، سركوب خشن و قتل فعالين جنبشهاى دانشجويى پس از سال ۶۸، قتل صدها فعال سياسى، مفقودالاثرسازى صدها تن و مصونيت از مجازات آمران و عاملان آنها. در حال حاضر اعمال شكنجه عمليست معمول و سيستماتيك، اعتراض اجتماعى جرم محسوب می‌شود و ارتش هر چه بيشتر وظايف پليس را بر عهده ميگيرد.

طبق آمارى كه در دست داريم حداقل ۶۰۰ زندانى سياسى وجود دارد، اما تصور ميكنيم اين تعداد بسى بيشتر است. در سراسر كشور چندين زندان به شدت امنيتى وجود دارد و موارد سركوب و شكنجه فراوان است. اما اكنون نمی‌خواهم درباره اين موارد صحبت كنم، ميخواهم از مقاومت بگويم زيرا همان طور كه قبلاً گفتم اگر درباره سركوب صحبت ميكنيم، بايد از مقاومت نيز بگوييم.

مقاومت به نظر من هر عمل و هر رفتارى را شامل می‌شود كه با هدف بازپس‌گيرى كنترل، عليه قصد سركوبگر مبنى بر اعمال سلطه بر شخص بر افكار وى، بر خواست وى، بر احساسات و اعمال وى انجام می‌شود، هر اقدامی‌ست كه از انسجام شخصيت دفاع ميكند. مقاومت، مبارزه‌ايست براى تبديل شدن به كنشگر، دفاع از هويت و جان به در بردن از شكنجه‌گاههاى جسمى و روانى، سالهاى مديد حبس يا ساير فشارهاى ظالمانه.
در روزهاى سوم و چهارم مه سال ۲۰۰۶، در سن سالوادر آتنكو، پليس و نيروهاى نظامى به كسانى كه در اعتراض به ضرب و شتم و دستگيرى گلفروشان در روز قبل، جادهها را مسدود كرده بودند، وحشيانه حمله كردند. طى اين تهاجم، پليس به ضرب گلوله، يك پسر ۱۴ ساله را به قتل رساند و مردم زيادى براى همبستگى به معترضين پيوستند. صبح روز بعد، بيش از ۳۰۰۰ پليس با حمايت نيروهاى ويژه و نظاميان به دهكده هجوم بردند. بيش از ۲۰۰ نفر، بسيارى با جراحات شديد، بازداشت شدند. تمام دستگيرشدگان در راه زندان شكنجه شدند و تمام زنان در حضور ساير زندانيان مورد آزار جنسى قرار گرفتند و يا به آنان تجاوز شد.

اين واقعه تقريباً دو سال و نيم پيش روى داد؛ اكثر دستگيرشدگان به قيد ضمانت آزاد شدند اما ۱۳ نفر به ۱ تا ۱۱۲ سال زندان محكوم گرديدند.

اين مورد، نه فقط به خاطر شكنجه ۵۰ زن، موردى خاص است، بلكه از آن رو، ويژه است، كه زنان در روند مقاومت نقش مهمى ايفا كردند.

اجازه دهيد بخشى از نامه يكى از اين زنان، يك دانشجوى ۲۵ ساله را برايتان بخوانم.
"من "قربانى" نيستم. من نورما خيمنس هستم و اسمم را ميگويم زيرا خجالت نمی‌كشم؛ آن بزدلانى بايد خجالت بكشند كه ما را دستگير كردند، زير كتك گرفتند، به ما تجاوز كردند و ما را شكنجه كردند، ما را به حبس كردند و از سوم و چهارم مه زندانى كرده‌اند. و البته كسانى كه به آنها دستور دادند و از به اصطلاح "دمكراسى"اى حرف ميزنند كه خودشان حتا به آن اعتقادى ندارند."
"من قربانى نيستم، من زنى هستم كه سكوت نمی‌كند و كسى كه – عليرغم درد و رنج – شكايتش را پس نمی‌گيرد. نه از آنرو كه به سيستم قضايى دولت اعتقاد دارم، بلكه نمی‌خواهم در بازى آنها وارد شوم و اجازه دهم همه چيز فراموش گردد. مردم بايد بدانند چه اتفاقى افتاده است و بفهمند كه اگر آن را بپذيريم، تكرار خواهد شد. ما نمی‌توانيم و نبايد بگذاريم آنان از مجازات بگريزند."

زنان "آتنكو" از همان لحظه‌ى اول ساكت نماندند. با نامه و اسناد از داخل زندان، ابتدا به صورت ناشناس و سپس با نام‌هاى خود، شروع كردند به صحبت و متهم ساختن علنى. آنها از اولين جلسه علنى دادگاه خود شروع كردند به صحبت از شكنجه جنسى كه بر آنان رفته بود. اين لحظات مهم بودند، زيرا تنها آنها ميتوانستند تصميم بگيرند كه سكوت را بشكنند، اما زمانى كه اين گام را برداشتند، سايرين ميتوانستند اين شهادت‌ها را جدى بگيرند و به حمايت از آنان برخيزند.

گام مهم بعدى، شكايت دسته جمعى از شكنجه‌گران بود. زنان تصميم گرفتند متحدا اين گام را بردارند زيرا به آنها توان ميبخشيد كه همراه با ساير همرزمانشان اين شكايت را دنبال كنند و ميخواستند نشان دهند كه اين موارد استثنايى نيستند. دادخواهى قانونى بر اين اميد استوار نبود كه روزى مقامات دولتى عدالت را اجرا كنند، بلكه زنان ميخواستند آشكارا به همه نشان دهند كه اگر چه دچار جراحات عميق جسمى و عاطفى شده‌اند، اما در هم نشكستهاند و ميخواهند مبارزه خود را در تمام جبهه‌ها از سر گيرند و ادامه دهند.

شكنجه و زندان می‌كوشد دهان‌ها را ببندد، ميكوشد صداى زجركشيدگان را خفه كند و می‌خواهد سكوت مرگ را بر جامعه حاكم سازد. سخن گفتن، شهادت دادن، تمام ديوارهاى سكوت را ميشكند. ديوار سكوتى را كه درون شخص بنا شده است و ديوار سكوت جامعه را.

شهادت دادن، كاريست بس دشوار، نقل وحشتها به آن می‌ماند كه يك بار ديگر آن دوره را سپرى كنى، اما لازم است از انزوايى كه شكنجه می‌خواهد به وجود آورد، بگريزى.

براى سخن گفتن و نقل آن چه كه روى داده، راههاى ديگرى هم هست؛ آن گاه كه يافتن كلمات دشوار است، ميتوان از ادبيات، نقاشى و موسيقى بهره گرفت. چه كسى ميتواند رنج شنيدن صداى گلوله‌هايى كه عزيزش را به قتل ميرساند، در قالب كلمات بريزد؟ براى توصيف درد مادرى كه فرزندش را زندانبان با خود می‌برد، چه كلمهاى ميتوان يافت؟ آيا واژهاى براى بيان احساس هنگام شنيدن فريادهاى رفيقى در زير شكنجه وجود دارد؟

اما نياز عميقى هست به بيان و يافتن راهى براى نشان دادن احساسات، افكار و عواطف. خاكوبو سيلوا نوگالس، عضو يك جنبش مسلح در مكزيك، به نام ارتش انقلابى خلق شورشگر(۴)، در سال ۱۹۹۹ دستگير شد و از آن زمان تاكنون در يك زندان به شدت امنيتى و اكثر اوقات در سلول انفرادى به سر می‌برد. او در زندان شروع كرد به نقاشى و از آن زمان تاكنون كلكسيونى گيرايى از تابلوهايى بسيار نيرومند خلق كرده است.

پايبندى به اعتقاد يكى از اشكال بسيار مهم مقاومت است. بسيارى از بازماندگان به اين ترتيب نشان دادهاند كه شكنجه‌گرشان توانستند بدنشان را تحت كنترل خود بگيرند، اما در رامسازى روح، خواست و اعتقادشان موفق نبودهاند. تأييد مجدد آن بخش مهمى از هويت كه شكنجه‌گر به آن دست نيافته، منبع قدرت است.

در اين روزها، از همبستگى زياد شنيديم، از مراقبت از يكديگر در شرايط بينهايت دشوار، و دوستيهاى عميقى كه در ميانهى انهدام، نفرت و يأس، شكل گرفته‌اند. مراقبت دوستان پس از شكنجه، تقسيم غذايى كه خويشاوندان ميآوردند با همبندان، جلوهى عميقى از همبستگى است كه لازم است ادامه يابد تا با وحشتهاى روزمره زندان مقابله كرد. زنان "آتنكو" به ما گفتند كه وقتى به زندان رسيدند، كتك خورده، خونآلود، لرزان و هراسان، به طور غريزى شروع كردند به "به صف" شدن. نگهبانان به تازه واردان دستور ميدادند كنار ديوار بايستند. زنانى كه قبلاً رسيده بودند ميآمدند، آنان را در آغوش ميكشيدند و ميگفتند: "شما زنده ماندهايد!"، "ديگر تمام شد!"

واقعه آتنكو توجه بين‌المللى زيادى را به خود جلب كرد، سازمانهاى مختلف حقوق بشر به مداخله در قضيه پرداختند و داستان آنها را منتشر كردند. با وجود اين، در لحظه‌ى خاصى اين زنان بسيار آزرده خاطر شدند، زيرا فهميدند معمولاً قربانى جلوه داده ميشوند و بيشتر بر خشونت و شكنجه‌ى اعمال شده بر آنان، توجه می‌شود. يك جنبه مهم از هويت سياسى آنان، تعهد سياسى و فعاليت آنها كاملاً ناديده گرفته می‌شود و به قربانى تنزل داده ميشوند. قربانى بودن مترادف است با چاره نداشتن، از دست دادن كنترل، منفعل بودن. زنان نمی‌خواستند ديگر هرگز اين نقش را بپذيرند. اكنون تصميم گرفته‌اند تا خودشان يك فيلم ويديويى بسازند كه از مقاومت و آمالشان بگويد. به اين منظور، تصميم مهمى گرفتند. شروع كردند به تدارك يك گروه كارى درباره "نحوه مقابله با شكنجه" تا تجارب خود را با ساير فعالين سياسى در ميان بگذارند و توان آنان در مقابله با سركوب و شكنجه را بالا ببرند و تقويت كنند.

بگذاريم به انديشه‌اى برگردم كه در اول سخنرانى گفتم. شيرين مهربد (خواننده و زندانى سياسى سابق) ديروز گفت كه شكنجه زخمى بر قلب بر جاى ميگذارد كه هرگز التيام نخواهد يافت. زندگى با اين زخم، نبرد دشواريست.

اين تجربه نشان داده است كسانى كه قادرند از تجربه شكنجه استفاده كنند، آنانى كه ميتوانند بر اساس اين تجربه چيزى بسازند و آن را در زندگى خود ادغام كنند، در دراز مدت رنج كمترى ميبرند. فكر می‌كنم زمان آن است كه در اين جهت گامى برداشته شود، يادگيرى شود و قدرت، تعهد و ارزش كسانى كه براى تحقق روياها و اعتقادشان رنج بردند، پايهاى شود براى ساختن.

- - - - - - - - - - -
پانويس:
* متن كنونى، ترجمه سخنرانى فليسيتاس ترويه در مراسم يادبود بيستمين سالگرد كشتار زندانيان سياسى ايران در تابستان ۱۳۶۷، در مونترال كانادا به تاريخ ۲۱ – ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸ است.
در همين زمينه ازجمله ن ك به: " شكنجه ى جنسى و مقاومت جمعى - نمونه: مكزيك - سن سالوادر آتنكو"
http://www.peykarandeesh.org/article/Felicitas-Treue-Montreale.html

۱ – CCTI : "انجمن مبارزه با شكنجه و مصونيت از مجازات"
http://www.contralatortura.org
colectivo@contralatortura.org
۲ - NAFTA

۳ - ASPAN

۴ - ERPI


همين مطلب به انگليسى:
http://www.peykarandeesh.org/noFarsi/torture-repression-and-resistance.html



بالای صفحه