رفیق گرانقدری از میان ما رفت. اندوه فقدانش برای همه کمونیست های ایران، مبارزین ضد ارتجاع جمهوری اسلامی و ضد امپریالیست، همه ی عناصر آزادیخواه و مترقی سنگین است، به ویژه برای رفقای «اندیشه و پیکار». اما بار مسئولیتی که با نبودنش برای همه ما برجای گذاشته است سنگین تر است. از دست دادن کسی که همیشه در کنار استثمارشدگان و ستمدیدگان ایران و جهان، به ویژه مردم فلسطین قرار داشت، بسیار دشوار است.
زندگی اش پربار بود؛ مملو از تجارب تلخ و شیرین. او متعلق به نسلی بود که شوریده وار برای بهروزی مردم دل به دریا زد، در جستجوی حقیقت و آزادی، مسیر پرپیچ و خم و پرفراز و نشیبی را طی کرد. تراب فرزند زمانه ای بود پر تنش با همه تنگناها و بزنگاه ها، با همه پیچ و تاب های عملی و نظری جنبش انقلابی. تراب همیشه پرسشگر و روشن گر ماند. شعر و ادبیاتش را در خدمت خلق قرارداد. عقیده داشت که کمونیستها باید به زبان و ادبیات مردم خود آشنا باشند تا بتوانند تبلیغ مؤثری سازمان دهند.
در زمانه ای که بسیاری از گفتار و کردار انقلابی دست شسته بودند، بر سنت شکنی های انقلابی نسل خود پای فشرد. شبانه روز کوشید تا اسناد مربوط به سه دهه از مبارزات سازمان مجاهدین اولیه، سازمان مجاهدین (مارکسیست- لنینیست) و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را جمع آوری و ثبت کند. بدین ترتیب، شواهد ارزنده ای از مبارزات نسل خود و سازمان هایی که در آن ها پیکار کرده بود برجای گذاشت تا مبارزان نسل جدید بتوانند با کند و کاو در آن ها به ترازبندی دستاوردها و خطاهای نسل انقلابی قبلی بنشینند.  
گسست وی و یارانش از ایدئولوژی اسلامی علیرغم تمامی دردها و کمبودهایش اهمیت تاریخی یافت. او بارها با نگاه تاریخی بر اهمیت گسست یارانش تأکید کرد و گفت، درست سه سال قبل از عروج بنیادگرایی دینی بی پروا حقیقت را فریاد زدند و ترسی از آن نداشتند که فقط پژواک صدای خود را بشنوند.
"بیشرفها! ما جوان بودیم، بی تجربه بودیم، اشتباه هم کردیم ولی ما بر حق بودیم!" این بود پاسخ رفیق تراب به دشمنان انقلاب و کمونیسم. (۱)
تا آخرین روزهای حیات، علیرغم بیماری سخت از چنان روحیه ای برخوردار بود که خود همیشه مشوقش بود. "روحیه ای شکیبا، امیدوار و رزمنده که همه دلبستگان به کمونیسم سخت بدان نیاز داریم." (۲) از اینکه از دستان و بازوان قدرتمندی برخوردار نبود که همچون گذشته بار سنگینتری بر دوش گیرد شکایت داشت ولی مشتاق فریاد زدن، مایل به دانستن ایده ها و افکار نو و سرشار از امید به آینده و آیندگان بود. بارها از پروژه های ناتمامش سخن راند، از پرسش هایی که پاسخی برایشان نداشت. اما عمیقا باور داشت که:
"از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است" (۳)
رفیق تراب دیگر در میان ما نیست. اما نامش، حک شده بر ستاره ای سرخ، در آسمان حقیقت جویی و پابرجایی برای ساختن دنیایی خواهد درخشید که در آن هیچ طبقه ای، هیچ جنسیتی، هیچ ملیتی نیست و دولت نیز به موزه تاریخ سپرده شده است. در زمانه ای پر از تلاطمات و تحولات عمیق؛ پرسشهای پاسخ نگرفته پاسخ می گیرند و کمونیسم جلای بی مانند خود را باز می یابد و نسل جدیدی را می پروراند و به پابرجا ماندگان نسل قبل زندگی تازه می دهد تا همراه با هم تبدیل به موجی بزرگ از آغازگران مرحله ی جدید انقلاب های کمونیستی شوند. در مسیر سرنگونی و دفن جمهوری اسلامی، خاطرات تراب و یاد دیگر یارانی که در میانمان نیستند به ما دریادلی خواهد آموخت و شعر زندگی شان در ترانه سرودهای فتح مان زمزمه خواهد شد.


حزب کمونیست ایران ( مارکسیست – لنینیست – مائوئیست )
سوم فوریه ۲۰۱۶ – ۱۴ بهمن ۱۳۹۴

------------------------------------------------------------------------------------------------
۱ – این جمله را رفیق تراب با وام‌گیری از ابی هافمن (Abbie Hoffman) (۱۹۸۹ – ۱۹۳۶) یکی از شخصیت‌های مبارز آمریکایی در نوار خاطراتش بیان کرد.
۲ – به نقل از پیام رفیق تراب به مناسبت درگذشت آذر درخشان به نام "آذر درخشان تا آخرین دم روی صحنه بود"
۳ – شعری از حافظ