آنچه باعث شد اعتراضات نوامبر سال گذشته باین سوی مصر بر علیه مرسی و قانون خود نوشته ی او و حامیان اسلامی اش به نیروی محرکه ای برای تداوم انقلاب مصر مبدل گردد، پشتوانه ی توده ای آن، یعنی نیروی مردمی ای بود که وسعت آن جرئت حمله ور شدن به آن توسط دولت مرسی و قلع و قمع خونین ان بدست نیروهای ارتجاعی را نمی داد. چیزی که در انقلاب 57 ایران رخ نداد و در نتیجه با بقدرت رسیدن دولت اسلامی انقلاب نتوانست براه خود ادامه دهد. آیا انقلاب مصر که برخلاف انتظار همه توانست در این مسیر پیشتر برود، قادر به سرانجام رساندن این وظیفه خواهد بود؟ آیا توده ی مردمی که اکنون 7 روز است در خیابانها بر علیه نیروهای سرکوبگر نبردهای جانانه ای را از سر می گذرانند، قادر به سرنگونی رژیم مرسی و وارد کردن انقلاب مصر به مرحله دوم آن خواهند بود؟ هیچکس نمی داند. با اینحال، تا همین جا بزرگترین دستاورد مردم مصر پس از برکناری حسنی مبارک این بوده است که هنوز انقلاب تسلیم ضد انقلاب نشده است. در نتیجه، تداوم انقلاب مصر تاکنون،  مرهون دخالت توده ای مردم بوده است، همانطور که پیشروی بیشتر آن نیز به دخالت گری هر چه بیشتر مردم وابسته خواهد بود. این قانون انقلاب است که هر چه رادیکال تر می شود، بیشتر به اعماق جامعه نفوذ مینماید، و اقشار بیشتری را به میدان مبارزه می کشاند.
***
اینکه آیا سازش و توافق لیبرال های خائن و سازشکار جبهه نجات ملی با مرسی، سلفی ها و ارتش بر سر تشکیل حکومت آشتی ملی قادر خواهد بود کمر جنبش انقلابی مردم مصر را در هم بشکند یا نه هنوز معلوم نیست. ولی بیشک این امر، مردم انقلابی مصر را در بوته ی آزمایشی سخت تر از گذشته قرار خواهد داد. این اتحاد اگر بواقعیت بپیوندد- که دلایل بسیاری برای ان وجود دارد- مگر اینکه پیشروی سریع غلیان انقلابی فرصتی به تحقق یافتن آن ندهد - وسیعترین اتحاد دار و دسته های بورژوایی مصر در برابر طبقه کارگر و اقشار انقلابی مردم را به نمایش خواهد گذارد. اتحادی که در آن هارترین نیروهای سرمایه، از ارتش مصر، سلفی ها و اخوان المسلمین گرفته تا جریانات لیبرال و ناسیونالیست درون جبهه نجات ملی، همگی شمشیرهای از نیام بیرون کشیده خود را برای قلع و قمع نهائی بخش انقلابی مصر آماده نگاه داشته اند. یونس محنون رهبر حزب سلفی النور بدنبال دعوت جبهه نجات ملی به تشکیل دولت آشتی ملی به همراه خود و مرسی، حتی در را بروی عناصری از رژیم گذشته  که متهم به ارتکاب جرمی نشده اند نیز برای پیوستن به این اتحاد باز گذارد. واقعیت هم همواره همین بوده است. وسعت دایره اتحاد و یکی شدن فراکسیون های رنگارنگ بورژوایی همیشه خبر از فوریت و وسعت بلای انقلاب و خطر از دست دادن کامل کنترل برای آنها را می داده است. وقتی که کل بورژوازی با اسم رمز محکوم کردن خشونت با ترس و لرز بدر کوبیدن انقلاب را جار می زند در واقع، با اینکار خود همه نیروهای ضد انقلاب را برای قصابی انقلاب فرا می خواند. در مصر، اینروزها، انقلاب بطور جدی و بی صبرانه برای در هم شکستن دولت سرمایه بدر می کوبند.
***
در هر انقلاب، شکاف در جنبش همگانی، بیش از هر چیز نشان پیشروی انقلاب است. نشان اینکه برای بخش ناپیگیر آن که از به میدان آمدن توده ی مردم به هراس افتاده است، توقف انقلاب به امری ضروری تر از خود انقلاب تبدیل شده است. این چیزیست که در حال حاضر در مصر در حال رخ دادن است. اینکه جدائی بخش سازشکار جنبش به وسعت آن دامن خواهد زد، و یا با  کشیدن بخشی از مردم بدنبال خود منجر به شکست آن خواهد شد، بستگی به چند چیز دارد. اینکه (1 - رادیکال ترین بخش جامعه (طبقه کارگر) تا چه حد در انقلاب حضور دارد، و (2- به چه میزان به منافع مستقل طبقاتی خود آگاه است، و (3- تا چه درجه می تواند به دلایل سازمانی و رهبری جای خالی لیبرال ها را پر نموده، خود را به رهبر جنبش تبدیل نماید. در یک کلام تا چه حد به منافع خویش خود آگاهی دارد، و این خود آگاهی تا چه حد در حزب و سازمان رهبری کننده آن انعکاس بیرونی یافته است. هر قدم پیشروی انقلاب، در عین حال که شرایط را جهت ورود طبقه کارگر برای ایفای نقش تاریخی اش بیشتر آماده می کند، بهمان اندازه نیز این امر را برای پیشروی بیشتر انقلاب ضروری تر می سازد.   
www.siamacsotudeh.com
انقلاب ناتمام مصر بار دیگر شعله می کشد

بنا به خبر خبرگزاری رویترز روز یکشنبه 27 ژانویه برابر با 8 دی در شهر بندری "پورت سعید" جنازه 33 قربانی درگیری با پلیس مصر تشییع شد. به هنگام این مراسم نیروهای امنیتی بار دیگر به مردم حمله کردند. در شروع این حملات یک جوان 18 ساله کشته شد، 416 نفر توسط گاز اشک آور صدمه دیدند و 17 تن هدف گلوله قرار گرفته و  زخمی شدند. بعدا مرگ دو نفر دیگر نیز اعلام گردید. مقامات بیمارستان اعلام کردند که میزان گاز اشک آور منتشر شده در شهر جان اهالی و بویژه نوزادان را تهدید میکند.
روز شنبه هزاران نفر از ساکنین پورت سعید در اعتراض به صدور حکم اعدام 21 نفر، که اکثرا اهل آن بندر هستند، به طرف زندان محل نگهداری محکومان و قرارگاههای پلیس حمله کردند. در نتیجه رویاروئیها، 33 نفر کشته و صدها نفر مجروح گردیدند. آن 21 نفر بخشی از 73 دستگیر شده در فاجعه استادیوم ورزشی سال گذشته بودند. قرار است احکام بقیه متهمان در 9 مارس اعلام شود. در آن فاجعه، که در دوم فوریه 12، برابر با 12 بهمن 1390، اتفاق افتاد، در آن رویداد بیش از ۷۰ نفر کشته و صدها تن زخمی شدند.
صدور احکام بی سابقه اعدام و اعلام آن در 26 ژانویه برای ایجاد وحشت در میان صدها هزار تظاهرات کننده ایست که در روزهای 24 و 25 ژانویه به خیابانهای شهرهای مصر نظیر قاهره، سوئز، پورت سعید، اسکندریه، المحله و اسماعیلیه ریختند. آنها، ضمن بزرگداشت دومین سالروزاتقلاب، حکومت اسلامی اخوان المسلمین وشخص رئیس جمهور مرسی را به فساد وخیانت به انقلاب متهم کردند. مبارزات انقلابی،که در 25 ژانویه 2011 شروع شد، پس از 18 روز حسنی مبارک، رئیس جمهور ودیکتاتورپیشین مصر را سرنگون کرد. کارگران و جوانان معترض در این تظاهرات ها شعار دادند: "مردم خواهان سرنگونی حکومت اخوان هستند"، "مرسی برو، مرسی برو!" و "نان، آزادی، عدالت اجتماعی".
تظاهر کنندگان در قاهره بار دیگر در میدان التحریر گرد آمده و چادر زدند. یکی از تظاهر کنندگان به یک خبرنگار گفت:
"فارغ التحصیل رشته بازرگانی وجویای کارهستم و امیدی به یافتن آن ندارم."  او درادامه گفت: "که اخوان المسلمین با درپیش گرفتن سیاست بازار آزاد وپیروی ازغرب اوضاع را بدتر کرده است."او اظهار عقیده کرد که بعد ازبیرون انداختن مبارک و طنطاوی اکنون نوبت مرسی است.
در المحله، مرکز صنایع نساجی مصر، کارگران پشتیبانی خود را برای گردآمدگان در میدان التحریر دوباره کردند. آنها به رسانه ها گفتند که پس از سرکار آمدن محمد مرسی و با قطع یارانه ها نابرابری در جامعه بیشتر شده، بیکاری رو به افزایش گذاشته و طبقه کارگر به فقر بیشتری رانده شده است."
در اسکندریه یک بیکار 29 ساله به یک گزارشگر گفت:
"قیمتها هر روز در حال افزایش است. من در محله ای در حاشیه شهر زندگی میکنم. زندگی ما بعد از انقلاب بدتر شده است. اخوان المسلمین  فقط وقتی به فکر فقراست که رای شان را بخواهد."
به فرمان رئیس جمهور، نیروهای پلیس درهمه شهرها بسوی مردم گاز اشک فراوانی پرتاب کرده و در مواردی بطرفشان تیراندازی کردند. بنا به خبر رویتر تعداد قربانیان خشونت پلیس در قاهره به 41 نفر رسیده است. در بندر سوئز، که تحت کنترل نظامیان است، دستکم 8 تن در جمعه 25 ژانویه  کشته شدند. درگیری در این بندر همچنان ادامه دارد.
محمد مرسی که در 30 ژوئن سال گذشته به کاخ ریاست جمهوری مصر راه یافت از همان ابتدا در همکاری با حکومت ایالات متحده، سایر دول غربی و صندوق بین المللی پول سیاست بازار آزاد دولت مبارک را ادامه داد. او که با مقاومت طبقه کارگر و سایر مردم آزادیخواه روبرو شده بود کوشید از طریق سرکوب، مردم را به قبول سیاستهای ضد کارگری و ضد انسانی اخوان المسلمین وادارد. او در 8 دسامبر 2012 طی فرمانی آنقدر بر میزان قدرت رئیس جمهور افزود که یک رهبر اپوزیسیون او را فرعون مصر خواند. فرمان مرسی با امواج تظاهرات اعتراضی روبرو گشت و ناچار شد دست به عقب نشینی هائی بزند. اما به کمک سلفی ها یک قانون اساسی اسلامی رااز درون یک همه پرسی بیرون کشید. او درهمانحال پیوند دولتش را با حکومتهای پادشاهی عربستان و سایر کشورهای خلیج محکم کرد و از آنها کمک مالی دریافت نمود. او سیاست مبارک ونظامیان علیه طبقه کارگران را ادامه داد. کابینه او کوشید ازطریق جایگزینی مقامات فدراسیون اتحادیه های کارگری مصر با طرفداران اخوان، بر آن مسلط شده و تشکلهای مستقل سر برآورده طی انقلاب را منزوی و منکوب نماید. او با برداشتن یارانه سوخت زندگی مردم و بویژه کارگران را به طرف فقر بیشتر راند. او در دل کشمکشها و درگیری های خیابانی علیه فرمان دیکتاتورمنشانه اش درماه دسامبر سال گذشته کوشید قانون کار را به نفع کارفرماها تغییردهد. کابینه او طرحی برای از بین بردن سوبسید نان دارد. تمام اقدامات ضد کارگری حکومت اخوان به پیشقراولی محمد مرسی طی این مدت با مقاومت و مبارزه طبقه کارگر روبرو شده است.
امواج جدید مبارزات کنونی در ادامه انقلاب ناتمام 25 ژانویه 2011 روی داده که کارگران ستون فقرات آن بودند. در آن انقلاب اخوان المسلمین، تا آخرین لحظات از پیوستن به انقلاب مردم خوداری کرد. این تشکل اسلامی سرانجام برای ترمز کردن انقلاب وارد آن شد و هم اکنون به نقش ضد کارگری و مستبدانه خود در خدمت ارتجاع مصر، منطقه و جهان ادامه میدهد. از آنجا که این تشکل و دولتش هیچ برنامه ای جز تحمیل سیاست ورشکسته بازار آزاد و سیاست ریاضت اقتصادی ندارد محکوم به شکست است. انقلابیون مصر و از جمله طبقه کارگر این زمینه عینی، تجربه و روحیه رزمنده را دارند که طعم سرنوشت مبارک و اطرافیانش را به اخوان المسلمین هم بچشانند.
سایت پیام
9 بهمن 1391

تخریب خانه و ضرب و شتم شاعر اهوازی ناصر جبر زرگانی
ماموران حکومت خانه‌ی «ناصر جبر زرگانی» شاعر مردمی اهواز را تخریب و وی به شدت مضروب ساختند. این خانه ساخته شده از بلوک سمیانی پناهگاه خانواده فقیر و محروم ناصر جبر زرگانی بود. هم اکنون با سری شکافته و بدنی خونین در یکی از بیمارستانهای اهواز به کما رفته است و هر آن ممکن است خبر مرگ این شاعر و مبارز شجاع را بشنویم.
ناصر جبر زرگانی شاعر توده‌ها
نوشته‌ای از: حامد کنانی
الراد ام المعالی جود یبذل------ وابد ما یعیش ابهظم یبذل
ابمجلس لو تصدر زین یبذل------ الصدر صوبه یصیر اوظخن فیه
"ناصر جبر زرگانی"
ره جاودانی، فداکاریست.------- هر گز به ذلت و خواری تن در ندهید.
بزرگی با صدر مجلس نشستن نیست.-----صدر مجلس آنجایست که آزاد مرد بنشیند.
با قاطعیت می توانم بگویم که هیچ هموطن ایرانی بغیر از همشهریان او نام ناصر جبر زرگانی را تاکنون به گوش نشنیده و یا صاحب این نام را نمی شناسد.
ناصر جبر زرگانی شاعر مشهوری است كه آوازه شهرت او نه تنها در بین ملت اهواز بلکه به جنوب عراق و کویت هم رسیده است ،او پس از استاد ملا فاضل سکرانی در ساختن چهار بیتی "أبوذیه" استاد معروفی است،أبوذیه یک چهار بیتی کوتاهی است که معمولا تعداد کلمات بکار رفته در آن ما بین بیست الی سی کلمه است،این چهار بیتی که از سه مصراع با قافیه هایی از لحاظ ظاهری همانند ولی با سه معنای متفاوت واز يك مصراع چهارمی تشکیل می شود که با مصراعهای دیگر تفاوت دارد.مصراع چهارم که معمولا قفل نامیده می شود باید بر وزن "جوهر یزناد الشامیه" باشد.
أبوذیه و برغم کمی کلمات بکار رفته در آن، داستان منظوم بسيار کوتاهی است که حامل پیام مشخصی بوده و تاثیر آن بر شنونده و يا خواننده از یک مقاله و يا داستان چند صفحه اى هم گاهی بیشتر و موضوع آن می تواند عاطفی ،میهنی، سیاسی ،مذهبی و یا حتی فکاهی باشد.
در ادبیات و فرهنگ و موسیقی مردم عرب این چهار بیتی همیشه انتخاب اول شعراء و سرایندگان شعر عامیانه و محلی بوده است و"أهزوجه" یا "هوسه" و یا "یزله" که سرآینده آن "مهوال" با حرکات خاص وصدایی رسا اطرافیانش را به هنگام جشن و جنگ و عزاداری به هیجان می آورد تا دایره وار پایکوبی بکنند، همان چهار بیتی أبوذیه است که فقط مصراع چهارم آن یا قفل آن وزن ديگری دارد البته ریتم مصراع آخر اهزوجه یا یزله در بعضی مناطق جغرافیایی و يا قبيله ایی متفاوت است و گاهی بعضی از قبایل بزرگ أهزوجه خاص خود را دارند.
این مقدمه را از آن سبب آوردم که خواننده گرامی را بیشتر با شاعر و مبارز آزادیخواهی آشنا سازم که به جرم سرودن این نوع شعر حماسی هفته پیش خانه بلوکی او با بولدوزر و بیل مکانیکی توسط نیروهای امنیتی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی مورد هجوم قرار گرفت، خانه ای که بر روی میدان بزرگی از نفت شناور بود.
ناصر جبر زرگانی شاعری از تبار شایع حسن الهلالی است که در نیمه دوم دهه هفتاد قرن گذشته با أبیات ابوذیه خود آن عده از سران و روسای قبایل وعشایر عربی را مورد سرزنش و نکوهش قرار داد که به دستبوسی محمد رضا پهلوی رفتند،او ملت عرب را به پایداری و مقاومت در برابر ستمگران فرا می خواند.
در آن زمان اشعار شایع حسن الهلالی که توسط خوانندگان محلی بر روی نوار کاستهای کوچک خوانده می شد و مردم را به ایستادگی و ظلم ستیزی فرا می خواند، خشم رژیم شاهنشاهی را بر افروخت ،چرا که ساواک از تأثیر آن بر توده های عرب اگاه شد و سران امنیتی رژیم شاهنشاهی فرمان قتل شایع حسن الهلالی را صادر و او را مورد تعقیب قرار دادند و پس از چند مرحله تعقیب وگریز و در لحظات واپسین در حالیکه شایع حسن الهلالی سوار قایقی بقصد پناه بردن به آن سوی شط العرب شده بود، مورد حمله رگبار مسلسلها قرار گرفت و به شهادت رسید.
تنها دو سال بعد از ماجرای حسن شایع الهلالی انقلاب و قیام مردمی در ایران شروع شد و شاعر ما ناصر جبر زرگانی هم در آن قیام مردمی شرکت کرد واز همان ابتدا خانه او در کوی زرگان اهواز محل تجمع جوانان انقلابی آن محله شد.
پس از سرقت انقلاب و بر باد رفتن آرزوی میلیونها ناصر در ایران و جنایت ننگین تیمسار احمد مدنی تنها سه ماه پس از پیروزی انقلاب و کشتار بی رحمانه خلق عرب و اعدام بسیاری از دوستان این شاعر روشنفکر او شیوه شایع حسن الهلالی را برگزید و با سرودن أبوذیه های حماسی مردم را به آزادیخواهی و مقاومت در برابر ستمگران دعوت می نمود.
درعهد دیکتاتوری خامنه ایی نیروهای امنیتی رژیم با اگاهی از تأثیر شعر عامیانه عربی بر توده های مردم عرب، خانه شعر عربی را در اهواز تشکیل دادند که در آن شعرای خود فروخته در مدح ولی فقیه و تحریک مردم عرب جهت مشارکت در مراسم مذهبی و غیره شعر می سرودند،ناصر جبر زرگانی بارها از طرف فعالان در این خانه شعر دعوت شد اما هرگز به این خانه پای ننهاد و بدین سبب مورد غضب عوامل رژیم قرار گرفت.
او محروم از همه حقوق در فقر مطلق زندگی کرد و هر گز از آرمانهای خود نگذشت و تسلیم نشد .چند سال پیش ناصر قطعه ای زمین در اطراف زادگاه خود خرید و خانه ای بلوکی برای خود ساخت تا پناهگاه خود و فرزندانش باشد.
اما مسولان امنیتی که این شاعر شجاع را زیر نظر داشتند به بهانه نداشتن مجوز ساخت خانه تصمیم به در هم شکستن ایستادگی و مقاومت مسالمت آمیز او گرفتند.
او در برابر نیروهای امنیتی تا دندان مسلح که برای دستگیری و تخریب خانه او آمده بودند با دستان خالی ایستادگی کرد و در برابر چشمان مبهوت فرزندان خود مورد ضرب و شتم قرار گرفت و هم اکنون با سری شکافته و بدنی خونین در یکی از بیمارستانهای اهواز به کما رفته است و هر آن ممکن است خبر مرگ این شاعر و مبارز شجاع را بشنویم.
خبر این حادثه دردناک فقط در ویب سایتهای فعالان قومی خلق عرب آن هم به زبان عربی منتشر شد و به همین خاطر این خبر در سایتهای فارسی زبان بازتابی و انعکاسی نداشت،سایتهایی که اغلبشان امروز خبر مرگ مشکوک یک شاعر چچنی در مسکو را منتشر کردند و از جنایتی که در حق شاعری آزادیخواه و مبارزی خستگی نا پذیر از هموطنان خود اتفاق افتاده است کاملا بی اطلاعند.

پیش شرطهای تاریخی برپائی نظم سرمایه
http://www.siamacsotudeh.com/pars%20tv%202nd/13-01-19%20Pish%20sharthaye%20Nezame%20sarmaye.wmv