[‬همراه با چند اعلاميه و خبر از وضعيت مبارزهء کارگران در ايران،‮ ‬يک سند قديم ـ جديد‮!‬‮ ‬را روی سايت می گذاريم‮: ‬مشکلاتی که برطرف نشده و آرمانها و وظايفی که به قوت خود باقی ست‮.]

امسال نيز اول ماه مه در شرايطی برگزار می شود که متأسفانه همبستگی پرولتاريای بين المللی نه تنها از يک تداوم آگاهانه و ارگانيک برخوردار نيست،‮ ‬بلکه در اوج از هم گسيختگی ست‮.
‬ اگر در گذشته،‮ ‬همبستگیِ‮ ‬جهانی پرولتاريا در اول ماه مه به اعتبار يک ارتباط نسبتاً‮ ‬همآهنگ و ارگانيک بين المللی‮ (‬انترناسيونال‮) ‬به صورت يک نيروی مادی و معنوی خود را می نماياند،‮ ‬اکنون اين همبستگی بيشتر خود را در قالبی صوری،‮ ‬از نقطه نظر مراسم همزمان و گرامی داشت ظاهری روز معينی،‮ ‬بيان می کند‮. ‬اين روز بزرگ جهانی اگرچه هنوز اعتبار خود را بيش و کم حفظ کرده،‮ ‬اما اکنون آن نيروی عظيم فشار و مقابله با بورژوازی را به همراه ندارد‮.
‬ اکنون اول ماه مه نه تنها نيروی سازمان يافتهء معنوی و مادی نيرومندی در سطح بين المللی در پشت سرِ‮ ‬خود ندارد،‮ ‬بلکه در سطوح ملی نيز در اکثر کشورها از حمايت فعالی برخوردار نيست و حتی از جانب بسياری از اتحاديه های زرد،‮ ‬به بهايی اندک با بورژوازی مورد معامله قرار می گيرد‮.
‬ به هم ريختن آن نيروی مادی و معنوی لازم که بتواند اين روز را به مثابهء بيانی واقعی از هويت و صف آرايی طبقاتی پرولتاريا در سطح بين المللی درآورد،‮ ‬چيزی نيست که فقط از زاويهء اخلاقی و يا صرفاً‮ ‬روحی قابل توضيح باشد،‮ ‬بلکه بايستی بيش از هرچيز در يک بازنگری انتقادی از اوضاع و شرايط کنونی و از نظر عينی و ذهنی جستجو گردد‮. ‬اين بازنگری انتقادی بايد بتواند شرايط کنونی جهان سرمايه داری را در همهء ابعاد اقتصادی،‮ ‬سياسی و ايدئولوژيکی آن مورد ارزيابی و تحليل قرار دهد و موقعيت و جايگاه صحيح پرولتاريا را از درون شرايط اجتماعی کنونی استخراج نموده،‮ ‬از اين طريق در راه ايجاد ملزومات معنوی و مادی همبستگی پرولتاريای بين المللی گامی مهم بردارد‮.
‬ عليرغم اين همه نابسامانی های جدی در همبستگی پرولتاريا،‮ ‬با تأکيد می توان گفت که پرولتاريا جايگاه خود را در رأس همهء مبارزاتی که عليه کليهء مظاهر استثمار و ستمگری وجود داشته است همچنان حفظ کرده،‮ ‬و از اقشار‮ ‬غير پرولتری،‮ ‬خود را کاملاً‮ ‬متمايز نموده است‮. ‬اين تمايز چه از نظر تداوم و پيگيری و چه از نظر وسعت و روح مبارزاتی کاملاً‮ ‬عيان بوده است‮.
‬ اگر نتوان ارتباط و تداوم کلی،‮ ‬ناآگاهانه و ناملموس موجود‮ (‬بويژه از نظر ريشهء عينی و اقتصادی‮) ‬دراين مبارزات را در سطح بين المللی انکار نمود ولی متأسفانه اين ارتباط و تداوم،‮ ‬سال های مديدی ست که ديگر حالت آگاهانه،‮ ‬مشخص و ملموس ندارد و مبارزات پرولتاريا‮ (‬بويژه از نظر ذهنی و سازمانی‮) ‬به صورتی اتفاقی،‮ ‬منقطع،‮ ‬کوتاه،‮ ‬محدود و صنفی خود را به نمايش درآورده است‮.
‬ اين خصلت های تأسفبار به نحوی بوده که مبارزهء جهانی پرولتاريا اگر در بهترين حالت خود،‮ ‬در سطوح ملی،‮ ‬توسعهء چندجانبهء عمودی و افقی داشته ولی فاقد چنين گسترشی در سطح بين المللی بوده است‮. ‬اين امتياز در سطوح ملی نيز به صورت نسبی در جاهايی ميسر شده که پرولتاريا بر متن دموکراسی بورژوايی،‮ ‬حد اقل دارای نيروی سازمان يافته اتحاديه ای مهمی بوده يا اينکه بر متن يک دوران انقلابی قرار داشته که نظم کنترل کنندهء بورژوازی فلج بوده است‮.
‬ اين ازهم گسيختگی و فقدان همبستگی و انسجام ملموس نه تنها پرولتاريا را از حالت يک طبقهء بين المللی فعال و‮ »‬برای خود‮« ‬بازداشته است،‮ ‬بلکه او را از هدايت،‮ ‬ارتباط و سازماندهی فعال مبارزات انقلابیِ‮ ‬ساير توده های زحمتکش که بنا به خصوصيت ساختی ـ طبقاتیِ‮ ‬خود از پراکندگی و عدم ارتباط وسيعی رنج می برند نيز عاجز می ساخته است‮.
‬ ارتباط و سازمان يابی و تأمين تداوم جنبش انقلابی کارگری در بهترين حالت خود،‮ ‬زمانی امکان پذير است که پرولتاريای جهانی قادر باشد تئوری انقلاب را در جهت رهايی خويش و کل بشريت،‮ ‬به طور مداوم مورد نقد،‮ ‬بازسازی و ارتقاء قرار دهد و اين امر هم در صورتی می تواند ميسر باشد که در گام اول همهء قيود منجمد کننده و خشک سنت پرستی و قالب سازی را ازنگرش خويش به دور بريزد و اين تئوری را به صورت ارگانيک به سوی يک برنامه و تاکتيک انقلابی هدايت کند‮.
‬ ارتباط و سازماندهی پرولتاريا يک موضوع صرفاً‮ ‬فنی و تکنيکی نيست،‮ ‬بلکه يک نيروی مادی ست که در توازن قوای طبقاتی در سطح بين المللی وارد محاسبهء جدی و قابل توجهی می شود‮. ‬اين ارتباط امکانی ايجاد می کند که پرولتاريای حتی کوچک و ضعيف سازمان يافته،‮ ‬در اين يا آن کشور عقب افتاده،‮ ‬می تواند با تغذيه از نيروی مادی و معنویِ‮ ‬همزمانِ‮ ‬بين المللیِ‮ ‬خود،‮ ‬به نيرويی بسيار قوی تر از تناسب عددی و سازمانی خود در جامعهء ملی،‮ ‬تبديل شود و دهها بار امکان بيشتری برای هدايت،‮ ‬ارتباط و سازماندهی توده های زحمتکش ديگر به دست آورد‮.
‬ همهء آنچه را که در بالا گفتيم بايد با اين پيش شرط پذيرفت که سازمان يابی پرولتاريا نيز خود را بر يک زمينهء معنوی نيرومند در درون خود،‮ ‬استوار نموده باشد و نه اينکه از يک سرهم بندی بوروکراتيک از بالا و بيگانه با پرولتاريا ناشی شده باشد‮. ‬سازماندهی پرولتاريا هم نه در يک قالب و شکل خاص،‮ ‬بلکه از همهء جوانب آن که در ترکيبی ارگانيک از همهء اشکال خود بخودی و آگاهانه به تکميل همديگر در سطوح متفاوت می پردازند ديده شود‮.
‬اين نکتهء مهم را هم نبايد ناديده گرفت که مبارزات پرولتاريا اگرچه عمدتاً‮ ‬به صورت حوادث جداگانه و اتفاقی جلوه می نموده است،‮ ‬اما نه تنها در کشورهای آمريکای لاتين،‮ ‬آسيا و آفريقا بلکه در اروپا نيز تا حدودی خود را با نيرويی سرشار از خشم و انزجار و در مواری به صورت کاملاً‮ ‬انفجارآميز نشان می داده است‮.

* * *

اما اين خصوصيات در ايران با فشار و خفقان زايدالوصفی درآميخته و پرولتاريا را بيش از هرجای ديگری مورد شکنجه و آزار قرار داده است‮. ‬ايران فقط از آن جهت متمايز نبوده است که ميدانِ‮ ‬کشتار،‮ ‬اعدام و زندان بی حساب و تفتيش عقايد بوده است،‮ ‬بلکه در ضمن عرصهء تاخت و تاز باندهايی بوده است که با همهء خصوصيات عقب گرايی ايدذولوژيکی،‮ ‬جنگ افروزی و طفيلی گری خود،‮ ‬بقای جامعهء امروزی را فقط از طريق توليد و بازتوليد مناسبات سرمايه داری می توانند محافظت کنند‮. ‬کنترل و دخالت گروه های فشار و سرکوب ايدذولوژيکی با باندهای سياه سرکوب و جنايت پليسی،‮ ‬زندگی خصوصی و محيط فعاليت کارگران و زحمتکشان را به طور مداوم دچار فشار و خفقان می نموده است‮. ‬اخراج،‮ ‬جريمهء جنگی و‮ ‬غيرجنگی،‮ ‬کاهش دستمزدها و مزايا،‮ ‬گسيل به جبهه،‮ ‬دستگيری و زندان،‮ ‬شکنجه و اعدام از معمولی ترين شيوه هايی بوده است که رژيم جمهوری اسلامی هرگز در اجرای آنها ترديدی به خود راه نداده است‮. ‬به طور خلاصه می توان گفت که تمام تلاش رژيم بر اين بوده است که ابتدايی ترين حقوق انسانی را از کارگران سلب نموده،‮ ‬آنها را منطبق با قوانين اسلامی‮ ‬۱۴۰۰‮ ‬سال پيش همطراز با بردگان سازد‮.
‬ با حاکميت جمهوری اسلامی که زايدهء آشکاری از فساد و تباهی و سردرگمی سرمايه داری جهانی ست،‮ ‬طبقهء کارگر ايران،‮ ‬به سياه ترين دوران حيات خود وارد شده است‮. ‬اکنون پرولتاريا در اثر جنگ،‮ ‬قحطی،‮ ‬بحران اقتصادی و تعطيل کارخانجات،‮ ‬بمباران مناطق صنعتی و نيز اعزام اجباری به جبهه،‮ ‬بيش از هر زمان،‮ ‬ارتباطات درونی خويش را به مثابهء يک طبقه از دست داده است و دچار پراکندگی و اغتشاش وسيعی شده است‮. ‬بخش عظيمی از سپاه کارگری ايران از محيط کارخانه و ارتباط ملموس و ضروری اقتصادی کنده شده و به صورت دستفروش و دوره گرد و تاکسيران و‮ ‬غيره منفرد و اتميزه شده و در شرايط عدم امکان وجود تشکيلات کارگری علنی و نيرومند،‮ ‬فاقد نيروی فشار و مبارزهء فعال و مؤثر شده است‮.
‬ با وجود اينها،‮ ‬پرولتاريای ايران که در سالهای وحشت آور پس از سال‮ ‬۱۳۶۰‮ ‬وارد دوران تازه ای شده قهرمانی های زيادی از خود نشان داده است‮. ‬مقاومت و اعتراض آنها در موارد زيادی،‮ ‬رژيم را از پيشروی های مورد نظرش بازداشته به طوری که رژيم هرگز قادر نبوده است مطابق برنامه ها و اهداف خود،‮ ‬بيکارسازی ها را توسعه بدهد و قانون کار مطلوب خويش را به تصويب برساند و يا ساعات کار را افزايش داده،‮ ‬مزدها و مزايا را مطابق دلخواه خويش کاهش بدهد‮.
‬ مبارزات پرولتاريای ايران با آنکه بر تارک مبارزات همهء نيروهای توده ای ديگر می درخشيده است،‮ ‬اما کاملاً‮ ‬فاقد ارتباط و تداوم بوده است‮. ‬خصلت حادثه ای و اتفاقی ای که در مبارزات جهانی پرولتاريا به چشم می خورده،‮ ‬در ميان کارگران ايران در همان سطح ملی نيز کاملاً‮ ‬به وضوح ديده می شده است‮. ‬يکی از مهم ترين عواملی که موجب می شده است پرولتاريای ايران از مقدماتی ترين استقلال هم برخوردار نباشد تا به صورت نيرويی پرتوان در برابر بورژوازی و کليهء نيروهای سرکوبگر و ضد دموکراتيک مقابله نمايد،‮ ‬شايد اين باشد که پرولتاريای ايران هنوز نتوانسته است‮ (‬عمدتاً‮ ‬به خاطر خفقان و سرکوب بيش از حد حاکم بر ايران و نيز به ميزان کمتری سکتاريسم تنگ نظرانهء نهفته در درک و نگرش چپ ايران‮) ‬از يک سنت مبارزاتی اتحاديه ای دموکراتيک برخوردار باشد‮. ‬تجربيات تاريخی به خوبی نشان می دهند که سطوح متفاوت سازمان يابی و ارتباط کارگری،‮ ‬حتی اتحاديه ای آن تا چه اندازه در ايجاد يک توازن قوای لازم برای محافظت از دستاوردهای دموکراتيک و فضای حتی الامکان بازتر برای فعاليت وسيع و علنی پرولتاريا و طبعاً‮ ‬پرورش وی ضروری ست‮.
‬ پيدايش تشکلات پايدار و وسيع کارگری با روح دموکراتيک و بدور از هرگونه قيود و شرط گذاری های محدود کننده و ملال آورِ‮ ‬سکتاريستی در ايران به صورت نيازی خودنمايی می کند که می تواند تا حدودی به ضمانت دستاوردهای انقلابی ـ دموکراتيک در شرايط لازم بپردازد‮. ‬تشکلات کارگری‮ (‬تشکلات اعتصاب شکن و باندهای سياه سرکوب خود به خود مجزا می شوند‮) ‬مسلماً‮ ‬نمی توانند در مقابل يکديگر‮ - ‬از جمله حزب يا احزاب کمونيستی‮ - ‬قرار بگيرند بلکه آنها در سطوح متفاوت می توانند ارتباط طبقاتی پرولتاريا را برقرار نموده،‮ ‬دوام بخشند‮.
‬ کارگران ايران لازم است اين تجربهء تاريخی و حتی ملی را دريافته و چپ ها نيز با درس گيری از شرايط گذشته و حال،‮ ‬اين درس تاريخی را آموخته به کار بندند‮. ‬پرولتاريای ايران متأسفانه در شرايطی قرار دارد که نمی تواند اول ماه مه را با ابراز روح همبستگی و استقلال خويش برگزار نمايد چون در کشوری که شادی و لبخند جرم است تجمع مستقل کارگری و جنبش ماه مه چيزی جز جنايت به حساب نمی آيد‮.
‬ اکنون بيش از هر زمانی نيازهای جديدی در مقابل نيروهای کمونيستی قرار گرفته است تا با پاسخ به آنها شعارهای ماندگار‮ »‬کارگران جهان متحد شويد‮!« ‬و‮ »‬کارگران فقط به دست خويش خود را نجات می دهند‮« ‬روح زنده و محتوای جديدی بيابند‮. ‬اين محتوا بايد با درک زنده و پويای شرايط کنونیِ‮ ‬جهانِ‮ ‬سرمايه داری بيان شود که رهايیِ‮ ‬واقعیِ‮ ‬پرولتاريا و همهء بشريت از درون آن می گذرد‮. ‬بدون توضيح همه جانبهء آن شرايط،‮ ‬امکان استخراج صحيح برنامه و تاکتيک پرولتاريا و طبعاً‮ ‬روح همبستگی و وحدت ارگانيک و آگاهانهء مبارزاتی در سطح بين المللی مشکل است به وجود آيد‮. ‬توضيح اين شرايط نه تنها موقعيت همه جانبهء عينی و ذهنی خارج از پرولتاريا بلکه خود او را نيز در همهء جوانبش دربر می گيرد‮.

‬ زنده باد همبستگی جهانی پرولتاريا‮!
‬ زنده باد اول ماه مه‮! ‬زنده باد سوسياليسم‮!
‬ مرگ بر سرمايه داری جهانی‮!
‬ مرگ بر رژيم جمهوری اسلامی‮!

‬ دانشجويان ايرانی هوادار سابق سازمان پيکار‮ ...
‬ اول مه‮
‬۱۹۸۷

گوشه ای از‮:

‬ تاريخ مبارزات طبقهء کارگر در ماه مه‮‬۱۸۸۶
اول ماه مه حاصل جانفشانی های قهرمانانه ای ست که در‮ ‬۱۰۱‮ ‬سال پيش کارگران آمريکا برای‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار روزانه از خود نشان دادند‮. ‬رشد اتحاد جهانی کارگران توانست بعد از سه سال،‮ ‬آن روز را به صورت يک روز جهانی درآورد‮. ‬اول ماه مه در معنای اوليهء خويش اعلان جنگ پرولتاريای بين المللی عليه بورژوازی بين المللی بود؛ روزی بود که روح همبستگی و وحدت پرولتاريا در سراسر جهان بيانی آشکار می يافت‮. ‬اول ماه مه جشن پيروزی کارگران در عرصهء پيکار با بورژوازی و نيز بيان آمادگی بيشتر برای جنگ هرچه قاطعانه تر با بورژوازی بين المللی بود‮. ‬اما اکنون دشمنان آشکار و نهان پرولتاريا به اشکال متفاوت تلاش می کنند آن را از معنای مبارزه جويانه و اتحاد عميق انقلابی خود تهی نمايند‮.
‬ پس از آنکه طبقهء کارگر با مبارزات خونين خود توانسته است دستاوردهايش را به صورت سنت های نسبتاً‮ ‬پايدار درآورد،‮ ‬بورژوازی سعی کرده است تاريخ خونين مبارزاتی گذشته را پنهان نموده و زيرکانه اعلام نمايد که دستاوردها از الطاف گرانبهای بشردوستانه و کارگر دوستانهء آن ناشی شده است‮. ‬سپس رفرميست ها و صاحبان امتيازِ‮ ‬جنبش کارگری هم به صدا درآمده و به تأييد اين خصايل‮ »‬انسانی‮« ‬اربابان خويش می پردازند تا از اين راه،‮ ‬از خشونت و انقلاب پرهيز شود و شرافت شهروندان سرمايه دار محفوظ بماند‮! ‬روح انقلابی و آموزندهء مبارزات کارگران به فراموشی سپرده شود و تاريخ خونين جنبش کارگری به تاريخ الطاف قانونی در پارلمان های بورژوازی تبديل شود‮.
‬ با اول ماه مه نيز چنين رفتاری می شود‮. ‬آنجا که بورژوازی در مقابل نيروی عظيم و سازمان يافتهء طبقهء کارگر قرار گرفته،‮ ‬يا خطراتی را پيش بينی می کند،‮ ‬تلاش دارد اول ماه مه را به تصرف خود درآورد تا آن را حتی الامکان بتواند بی ضرر نموده و فاقد نيروی همبستگی و روح انترناسيوناليستی پرولتری نمايد‮. ‬ولی آنجا که بورژوازی با چنين نيرويی روبرو ست و يا خطر آتی و محتمل را احساس نمی کند،‮ ‬نه تنها آن را به رسميت نمی شناسد،‮ ‬بلکه در موارد زيادی به سرکوب خونين هرگونه مظاهر آن نيز می پردازد‮.
‬ عظمت مبارزات‮ ‬۱۸۸۶‮ ‬برای‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار،‮ ‬زمانی روشن می شود که برای يک مقايسهء ساده،‮ ‬ساعات کار امروز را در نظر بگيريم‮. ‬می بينيم که نسبت به آن زمان در اين مورد هنوز پيشروی قابل توجهی ديده نمی شود‮. ‬اگرچه‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار در روز در اغلب کشورها به صورت قانونی درآمده است ولی عملاً‮ ‬در کشورهايی که پرولتاريا متشکل نيست و از سنتهای پايداری برخوردار نمی باشد،‮ ‬به اجرا در نمی آيد‮. ‬سرعت فراگير شدن‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار روزانه در سطح بين المللی در سايهء ارتباط عظيمی بوده که همراه با رشد سرمايه داری نه تنها رقابت درونیِ‮ ‬آن را تشديد می کرده بلکه روح همبستگی و مبارزاتی پرولتاريای جهانی را نيز بالا می برده است‮.
‬ کارگران با اين دستاورد خود توانستند با سرعت،‮ ‬زمينه های توسعه و ارتقاء آگاهی خود را به وجود آورده،‮ ‬به تکامل و گسترش ارتباطات و سازماندهی خويش بپردازند‮. ‬کارگران در مقايسه با ساعات کار قبلی که گاه به‮ ‬۲۰‮ ‬ساعت هم می رسيد،‮ ‬بيش از هر زمانی فرصت انسانی کردنِ‮ ‬موجوديت خويش را يافتند‮. ‬آنها توانستند مستقلاً‮ ‬در فعاليت های فرهنگی و سياسی درگير شده،‮ ‬به سازماندهی و پرورش روحی خويش پرداخته،‮ ‬با نيروی تفکر و انديشهء مستقل خود،‮ ‬دستاوردهای فرهنگی و سياسی وسيع تری ارائه نمايند‮. ‬با اين دستاورد عظيم دورانی آغاز می شود که برای رهايیِ‮ ‬پرولتاريا به دست خودش گامی بسيار بلند و بی سابقه برداشته می شود‮.
‬ اگرچه همهء دستاوردهای انقلابی و دموکراتيک در جوامع مدرن به نحوی نتيجهء مبارزات و تلاش های بی دريغ‮ ‬توده های زحمتکش و بويژه طبقهء کارگر است ولی گويا مقدر شده است که تا وقتی پرولتاريا قادر نباشد از نظر سياسی و فرهنگی سلطهء خويش را اعمال نمايد،‮ ‬همهء اين دستاوردها حتی آنجا که به صورت سنت های پايدار جامعه در می آيند،‮ ‬نه به نام پرولتاريا،‮ ‬بلکه به نام بورژوازی ثبت و اعلام گردند‮.
‬ اگر اول ماه مه به صورت يک روز جهانی درآمد،‮ ‬خود نتيجهء ارتباط و همبستگیِ‮ ‬طبقاتی ای بود که در سطح بين المللی به خود ماديت می بخشيد‮. ‬و اکنون اگرچه بسياری اين دستاوردها را طبيعی می شمارند ولی آشنايی با تاريخ مبارزات کارگری هرکسی را از اين زودباوری های احمقانه ای که بورژوازی دامن می زند و يا به حساب فضيلت و انسان دوستی پدرانهء خويش می گذارد بيرون می آورد‮. ‬بازگويیِ‮ ‬مکرر گوشه هايی از تاريخ خونين‮ ‬۱۸۸۶‮ ‬نه تنها از آن جهت ضروری ست که بسياری از رجزخوانی های دروغين بورژوازی و نوکرانش را برملا می کند،‮ ‬بلکه خصلت طبقاتی خصمانهء بورژوازی را در مقابل پرولتاريا روشن می سازد‮.
‬ سابقهء مبارزه برای‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار در آمريکا به سال‮ ‬۱۸۶۶‮ ‬می رسد،‮ ‬به زمانی که اتحاديهء ملی کار‮ ‬(N. L. U.)‮ ‬در جلسهء مؤسس خود تحت رهبری سيلويس،‮ ‬قطعنامه ای به مضمون زير به تصويب رساند‮:
‬ ‮»‬ضرورت اوليه و همه جانبهء شرايط کنونی،‮ ‬آزاد ساختنِ‮ ‬کارگران اين کشور از بردگیِ‮ ‬سرمايه داری و به تصويب رساندنِ‮ ‬قانونی ست که‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار به صورت کار عادی روزانه،‮ ‬در تمام ايالات متحدهء آمريکا درآيد‮. ‬ما تأکيد می کنيم که نيروی خود را برای رسيدن به اين نتيجهء شکوهمند بايد بسيج نماييم‮«.
‬ پس از آن در سپتامبر سال‮ ‬۱۸۶۶،‮ ‬کنگرهء ژنو انترناسيونال اول،‮ ‬با عبارت زير به تأييد آن پرداخت‮: »‬محدوديت قانونی روزانه کار،‮ ‬شرط اوليه ای ست که بدون آن تلاش های بيشتر به منظور بهبودی و رهايیِ‮ ‬طبقهء کارگر بی فايده می ماند‮... ‬کنگره‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار را حدّ‮ ‬قانونی روزانه کار پيشنهاد می کند‮«.
‬ بعد از آن،‮ ‬کارگران آمريکا آن را به پلاتفرم عمومی مبارزات خويش تبديل نمودند و کنفرانس ملی کار نيز آن را تأييد و اعلام نمود‮.
‬ در سالهای‮ ‬۱۸۸۲‮ ‬و‮ ‬۱۸۸۴‮ ‬لازمهء کاهش ساعات روزانه کار،‮ ‬با تأکيد مجدد مطرح شد به طوری که در سال‮ ‬۱۸۸۴‮ ‬فدراسيون اتحاديه های کارگری سازمان يافتهء ايالات متحده و کانادا اعلام نمود که‮:
‬ ‮»‬۸‮ ‬ساعت کار روزانه بايستی از مه سال‮ ‬۱۸۸۶‮ ‬به صورت قانونی درآيد‮«.
‬ در اواسط آوريل‮ ‬۱۸۸۶‮ ‬در حدود‮ ‬۲۵۰‮ ‬هزار کارگر درگير مبارزه برای‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار روزانهء قانونی بودند‮. ‬در اول ماه مه‮ ‬۱۸۸۶‮ ‬اين نيروی عظيم اجتماعی حضور خود را به طور ملموس نشان داد و نيرويی در حدود‮ ‬۵۰۰‮ ‬هزار کارگر را از‮ ‬۱۱۵۶۲‮ ‬کارگاه و کارخانه در بر می گرفت که مستقيماً‮ ‬دست به عمل اعتصاب زده بودند‮. ‬شعله های فروزان جنبش کارگری در شيکاگو که مرکز اصلی جنبش راديکال و سازمان يافته بود در نيويورک،‮ ‬بالتيمور،‮ ‬واشنگتن،‮ ‬ميلواکی،‮ ‬سنت لوئيس،‮ ‬پيتربورگ،‮ ‬ديترويت و ساير شهرها زبانه کشيد و نيروی وسيعی از کارگران‮ ‬غير متشکل و ساده را هم دربر گرفت‮.
‬ در حالی که بخشی از کارگران به‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار روزانه دست يافته بودند،‮ ‬بخش ديگر به اعتصاب فلج کنندهء خود برای همان هدف ادامه می دادند‮. ‬سرمايه داران که به وحشت مرگ آوری افتاده بودند در صدد انتقام و خنثی سازی برآمدند،‮ ‬به طوری که برای مقابله با جنبش کارگری‮ »‬کميتهء شهروندان‮« ‬را ايجاد کردند‮. ‬ضد حملهء سرمايه داران متوجه سازمان يافته ترين بخش کارگری در کارخانهء مک کورميک،‮ ‬جايی که کارگران به‮ ‬۸‮ ‬ساعت کار روزانه و افزايش دستمزدها و توقف قطع دستمزدها رسيده بودند،‮ ‬گرديد‮. ‬۱۴۰۰‮ ‬کارگر را از کارخانه بيرون ريختند‮ (‬لاک اوت‮).
‬ در سوم ماه مه،‮ ‬در همان کارخانه پليس از‮ ‬۳۰۰‮ ‬اعتصاب شکن محافظت می کرد و وقتی کارگران با دست خالی به اعتراض پرداختند،‮ ‬پليس به رويشان آتش گشود که در اثر آن عده ای کشته و تعدادی زخمی شدند‮. ‬در روز‮ ‬۴‮ ‬مه،‮ ‬کارگران به سرعت،‮ ‬يک گرد همآيی توده ای در ميدان‮ »‬های مارکت‮«‬،‮ ‬عصر همان روز تشکيل دادند که در آن هزاران نفر از مرد و زن و کودک شرکت جستند‮. ‬درست قبل از پايان گردهمايی،‮ ‬به‮ ‬۱۸۰‮ ‬پليس مسلح به فرماندهی کاپيتان بونفيلد که به وحشيگری معروف بود،‮ ‬دستور داده شد که گردهمآيی را بر هم زنند‮. ‬در اين موقع،‮ ‬بمبی پرتاب شد که به قتل يک پليس انجاميد‮. ‬پليس به اين بهانه آتش گشود و در اثر آن چندين نفر از کارگران کشته و‮ ‬۲۰۰‮ ‬نفر زخمی گشتند‮.
‬ بعد از پرتاب بمب،‮ ‬صدها تن از کارگران دستگير شدند و از ميان آنها‮ ‬۸‮ ‬تن از رهبران فعال جنبش کارگری يعنی آلبرت پارسون،‮ ‬اوت سپيز،‮ ‬ساموئل فيلدن،‮ ‬يوجن شواب،‮ ‬آدولف فيشر،‮ ‬جورج انجل،‮ ‬لوئيس لينگ و اسکار نيب برای محاکمه برگزيده شده،‮ ‬به قتل متهم شدند‮. ‬در حالی که بجز يک نفر از آنها که در هنگام بمب اندازی مشغول سخنرانی بود،‮ ‬هيچکدام در آن گردهمايیِ‮ ‬حضور نداشتند‮. ‬آنها متهم شدند که با سخنان و تبليغات خود موجب تشويق بمب اندازان شده بودند‮. ‬بر اين اساس،‮ ‬محاکمه ای طولانی،‮ ‬پيچيده،‮ ‬مضحک و شريرانه آغاز شد که در آن به وضوح‮ »‬بی طرفی‮« ‬دستگاه قضائی برملا گرديد‮. ‬به طوری که سپيز اعلام نمود که‮:
‬ ‮»‬در خطاب به اين دادگاه،‮ ‬من به عنوان نماينده ای از يک طبقه با نمايندهء طبقهء ديگر سخن می گويم‮... ‬اگر شما تصور می کنيد که با دار زدن ما می توانيد جنبش کارگری را ريشه کن کنيد،‮ ‬جنبشی که از آنِ‮ ‬ميليونها ستمديده است،‮ ‬ميليونها ستمديده ای که گرفتار نياز و تهيدستی هستند و انتظار رهايی دارند،‮ ‬اگر تصور شما اين است،‮ ‬آن موقع ما را دار بزنيد‮!
‬ اينجا شما پا روی يک جرقه می گذاريد،‮ ‬اما آنجا در پشت سر،‮ ‬در جلوی شما و هرکجا شعله ها زبانه می کشد‮. ‬اين يک آتش زير خاکستر است‮. ‬شما نمی توانيد آن را خاموش کنيد‮!«
‬ بورژوازی فعالان جنبش کارگری را محکوم به مرگ نمود و در‮ ‬۱۱‮ ‬نوامبر‮ ‬۱۸۸۷،‮ ‬چهار تن از اين‮ ‬۸‮ ‬نفر را به نام های پارسون،‮ ‬سپيز،‮ ‬انجل و فيشر به دار زدند‮. ‬اکنون اين قهرمانان طبقهء کارگر در تاريخ به شهدای‮ »‬های مارکت‮« ‬معروف اند‮. ‬لوئيس لينگ بعداً‮ ‬در بازداشتگاه پليس جان باخت و سه تن ديگر بعد از شش سال در اثر فشارهای زيادی آزاد شده و بيگناه اعلام شدند‮.
‬ جوِ‮ ‬انقلابیِ‮ ‬مبارزه در آن روزها وقتی روشن می شود که سخنان يکی از کارگران اعدامی را به ياد آوريم که مطرح نمود‮:
‬ ‮»‬اگر زندگی من بايد به دفاع از اصول سوسياليسم خدمت کند،‮ ‬آنطور که من آن را می فهمم و با افتخار ايمان دارم که نفع بشريت در آن است،‮ ‬من به شما اعلام می کنم که با خوشحالی،‮ ‬زندگانی خود را تقديم خواهم کرد‮. ‬اين قيمت بسيار کمی برای چنين دستاوردهای بزرگی ست‮«.
‬ روح انقلابیِ‮ ‬جنبش کارگری جهانی که اکنون از طرف بورژوازیِ‮ ‬آمريکا همچون توطئهء شيطان های سرخ در خارج از آمريکا قلمداد می شود هيچ چيز وحشت آوری نيست،‮ ‬بلکه بيش از هرچيز سنت ماندگار پدران پرولتاريای خود آمريکا ست که همچنان می درخشد‮.
‬ جوشش انقلابی آن دوران را می توان در اعلاميه ای ديد که يک سازمان مارکسيستی به صورت زير نگاشته بود‮:
‬ ‮»‬جنگ طبقاتی آغاز شده است‮. ‬ديروز در مقابل کارخانهء‮ »‬مک کورميک‮« ‬کارگران را به گلوله بستند‮. ‬خون آنها انتقام می طلبد‮. ‬چه کسی می تواند شک کند که گرگ هايی که بر ما حکومت می کنند تشنهء خون کارگران اند؟
اما کارگران بره نيستند‮. ‬آنها پاسخ ترور سفيد را با ترور سرخ خواهند داد‮. ‬ارزرش مرگ از زندگی فلاکتبار بيشتر است‮.
‬ اگر کارگران را به گلوله ببندند،‮ ‬ما هم به همان شيوه که کارفرمايان ما برای مدت های طولانی عمل کرده اند پاسخ خواهيم گفت‮. ‬اين به خاطر ضرورت است که ما اعلام می داريم‮ »‬مسلح شويد‮!«. ‬ديروز،‮ ‬در همان زمانی که ثروتمندان در کاخ ها گيلاس های پر از شراب گرانقيمت شان را به سلامتیِ‮ ‬برقراری نظم می نوشيدند زنان و کودکان تهيدست بر مرگ شوهران و پدران تيرخورده شان می گريستند‮.
‬ ای شمايی که در رنجيد،‮ ‬اشک های خود را خشک کنيد‮!
‬ نترسيد،‮ ‬بردگان بپا خيزيد‮!«

‬ آری،‮ ‬نتيجهء جسارت انقلابی و بهای خون آن مبارزانِ‮ ‬راه رهايی طبقهء کارگر ثمره ای ست که هرگز فراموش شدنی نيست‮: ‬۸‮ ‬ساعت کار در روز‮.
‬ بعداً‮ ‬در سال‮ ‬۱۸۸۹،‮ ‬همزمان با شکل گيری انترناسيونال دوم،‮ ‬روز اول ماه مه،‮ ‬از جانب اين سازمان بين المللی کارگران،‮ ‬به روز جهانی کارگر تبديل شد و در سال‮ ‬۱۸۹۰‮ ‬به صورت گسترده ای در کشورهای اطريش،‮ ‬مجارستان،‮ ‬بلژيک،‮ ‬آلمان،‮ ‬دانمارک،‮ ‬اسپانيا،‮ ‬ايتاليا،‮ ‬ايالات متحده،‮ ‬نروژ،‮ ‬فرانسه،‮ ‬سوئد و چند کشور ديگر و در بريتانيا هم در روز‮ ‬۴‮ ‬مه‮ ‬۱۸۹۰‮ ‬برگزار گرديد‮.
‬ بعداً‮ ‬با انقلاب کبير اکتبر در روسيه،‮ ‬خون تازه ای در رگ های جنبش کارگری جهانی وارد شد و در مقابله با رفرميسم و رويزيونيسم گسترده،‮ ‬روح انقلابی پرولتاريا را به طور بسيار گسترده ای تقويت نمود،‮ ‬ولی متأسفانه اين وضعيت با روح همبستگی آزاد و انقلابی خود ديری نپاييد‮.

‬ ‮--------------
‬ با استفاده از منابع زير‮: ‬
۱ـ تاريخ ماه مه: ترانچن برگ (۱۹۳۵) به انگليسی
۲ـ اول ماه مه‮ ۶۸۹۱‮ - ‬کاونتری تريدز کونسل‮ : ۶۸۸۱
۳ـ کمونيست شماره ۷ حزب کمونيست ايران
۴ـ دائره العمارف بزرگ روس، به انگليسی‬