تهاجم دوجانبهء اسرائيل به لبنان و فلسطين

از چهارشنبه گذشته[۱۲ ژوئيه ۲۰۰۶] ارتش اسرائيل به بهانه کشته شدن هفت تن از سربازانش و ربوده شدن دو تن ديگر از آنها توسط يک واحد کماندوئی حزب الله لبنان، بمباران و محاصره اين کشور را آغاز کرد. واکنش اسرائيل قابل پيش بينی بود، حتی نامتناسب بودن آن. به نظر شما چه انگيزه های سياسی و استراتژيکی می تواند در پس اين اقدام حزب الله ديده شود؟
توضيحاتی که حزب الله حول اقدام خود ارائه داده بسيار است. دليل اول اين است که زمينه های درخواست آزادی زندانيان را فراهم کند – باور عمومی بر اين است که تعداد زيادی لبنانی در زندانهای اسرائيل در بازداشت بسر می برند، هرچند فقط دو نفر به طور رسمی توسط اسرائيل بازداشت شده اند (علاوه بر اين نزديک به ده هزار فلسطينی سالها ست که در زندان اند) – ديگر اينکه اين اقدامی است در همبستگی با مبارزات حماس در فلسطين، جريانی که ازهمان روحيه ای الهام می گيرد که حزب الله، و بالاخره دليل ديگر اينکه اين عمل، واکنشی است به تهاجم اسرائيل که هم اکنون در غزه ادامه دارد. البته، با توجه به واکنش سختی که اسرائيل، در مقابل ربودن سرباز ديگرش در فلسطين انجام داد، می توان انتظار داشت که واکنش تلافی جويانهء اسرائيل دربرابر اقدام حزب الله شديد باشد.
در اين بحران ابعاد مختلفی وجود دارد که دخالت دارند: ناظران بين المللی به نقش احتمالی سوريه و مخصوصأ ايران در اتفاقات جاری اشاره می کنند. محاسباتی در رابطه با موضوع موازنه قدرت در منطقه وجود دارد. تهران که رابطه اش با حزب الله مشابه رابطه مسکو با احزاب کمونيستی در دوران " جنبش بين المللی کمونيستی" است، مدتی است که درگير يک بازی ضد اسرائيلی و در رقابت با دولتهای رقيب عرب است تا افکار عمومی مسلمانان سنی را به نفع خود کسب کند. اظهارات تحريک کننده ء احمدی نژاد رئيس جمهوری ايران بعد از روی کار آمدن در سال گذشته بخشی از اين بازی بود، که با استراتژی رويارويی ايران با امريکا، در زمانی که فشارهای امريکا حول مسآله هسته ای به اوج خود رسيده، همخوانی دارد. اما، جدای از اين مسأله، می توان گفت آنچه حزب الله انجام داد به فرايند يک زورآزمايی قدرت سرعت بخشيده است و اين خطر را دارد که آنها بهای يک معامله بزرگ را بپردازند، بهايی که پيشاپيش تمام لبنان دارد آن را می پردازد.
کدام زورآزمايی؟ عليه اسرائيل يا در داخل لبنان؟
در وهلهء اول زورآزمايی عليه اسرائيل، چرا که اسرائيل با اقدامات خود هم در لبنان و هم در فلسطين تلاش می کند تا جنبش مقاومت را در هم بشکند. اسرائيل رويدادهای جديد را بهانه ای قرار داد تا حزب الله و حماس را درهم بکوبد، از اين روست که بايد تجاوز خشونتبار نظامی اسرائيل را در چنين زمينه ای بررسی کرد. اسرائيل کل يک ملت را به گروگان می گيرد؛ اين کار را بر سر مردم فلسطين آورده است و الأن همين کار را با مردم لبنان انجام می دهد. فرودگاه بيروت را بمباران کرده و لبنان را به محاصره در آورده است: همه اين اقدامات در پاسخ به اقدامی است که از جانب يک گروه لبنانی انجام گرفته است نه از طرف دولت لبنان. در حقيقت، قصد اسرائيل اين است تا زير پای مخالفين اش را خالی کند يا نيروهای محلی را عليه آنها بشوراند. اما اين نوع محاسبات می تواند نتايج معکوس داشته باشد و امکان دارد که عملبات نظامی با اين وسعت به ضد خود تبديل شود و مردم را هرچه بيشتر عليه خود اسرائيل راديکاليزه کند تا عليه حزب الله. وحشيگری و واکنش جنايتکارانه اسرائيل، بستن فرودگاه و محاصره دريايی لبنان و همه اين اعمال مردم را در يک شورش ضد اسرائيلی بيشتر متحد خواهد کرد.
من دقيقأ مطمئن نيستم که محاسبه سياسی واقعی حزب الله چه بوده است، اما مسلم است که آنها واکنشی در ابعاد گسترده از طرف اسرائيل انتظار داشته اند. لبنان قبلأ نيز بارها مورد تاخت و تاز اسرائيل قرار گرفته بوده است. به همين دليل من فکر می کنم که اقدام حزب الله عنصر مهمی از "ماجراجويی" را در خود دارد و فرا تر از آن، ريسکی که آنها پذيرفته اند، مردم را نيز در بر می گيرد. در حقيقت، آنها با پيشقدم شدن در حمله به اسرائيل و با آگاهی به وحشيگری و قدرت نظامی گسترده اين کشور، ريسک بزرگی را قبول کرده اند. و ممکن است که مردم مسئوليت يک جنگ و حمله ء جديد را به عهده آنها بگذارند، جنگی که هزينه ء آن را مردم لبنان خواهند پرداخت.
اما بر اساس آنچه گفته شد، لازم است روی اين نکته تأکيد شود که مسئوليت اصلی بدتر شدن کل اوضاع به عهدهء اسرائيل است. در اين اواخر، بخصوص اگر اوضاع غزه را در نظر بگيريم، رفتارهای عصيانزده به اوج تازه ای رسيده است. بعد از ربودن يک سرباز اسرائيلی بوسيله يک گروه فلسطينی، ارتش اسرائيل دهها و صدها تن از مردم عادی فلسطين را به قتل رسانده است. اسرائيل اجازه دارد غير نظاميان فلسطينی را با مصونيت مطلق از مجازات، بربايد و دستگير کند و به قتل برساند، اما اگر يک فلسطينی يک سرباز اسرائيلی را به منظور مبادله زندانيان به گروگان بگيرد، اسرائيل به خشونت نامحدود متوسل خواهد شد، تمام يک خلق را به گروگان خواهد گرفت و در ميان بی تفاوتی جهانيان، منطقه پرجمعيت غزه را هدف بمباران قرار می دهد. اين اعمال اسرائيل است که منبع دائمی خشونت و بی ثباتی منطقه است – رفتارهای متکبرانه اسرائيل وخشونتی که اعمال می کند، با خشونت و رفتارهای متکبرانه ای که ايالات متحده در عراق انجام می دهد کاملاً همآهنگ است.
موضع حکومت لبنان در مقابل اين اقدام حزب الله چيست؟ اسرائيل مسئوليت اين اقدام را به عهده کل دولت لبنان می داند، هرچند که نخست وزير لبنان اين امر را تکذيب می کند.
چنانکه گفته شد سياست اسرائيل دقيقأ به گروگان گرفتن همه مردم است. در مورد فلسطينيان نيز همين شيوه را به کار می برد. در مورد لبنان اين امر بيشتر آشکار است، زيرا به رغم اينکه حزب الله بخشی از دولت است، (هرچند با مشارکت محدود و در موضع اپوزيسيون) حکومت لبنان تحت سلطه جناح اکثريتی است که متحد دولت امريکاست، که الأن می تواند زير فشار زياد سياست رياکارانهء دستگاه دولتی بوش قرار گيرد که مدعی دفاع از سرنوشت مردم لبنان است به خصوص زمانی که مسأله ضديت با سوريه در ميان باشد. انداختن مسئوليت اقدام حزب الله به گردن دولت کنونی لبنان، حتی بعد از آنکه دولت لبنان به طور رسمی از اين اقدام فاصله گرفته است، از يک سو دليلی است بر سياست آمرانه اسرائيل، و از سوی ديگر نشان می دهد که اسرائيل مصمم است تا يک جنگ داخلی را به مردم لبنان تحميل کند، همانطور که قصد دارد اين کار را با فلسطينيان انجام دهد. در هر کدام از اين موارد اسرائيل می خواهد يکی از طرفهای محلی را – يعنی فتح را در فلسطين و اکثريت حکومتی را در لبنان – مجبور کند تا دشمنان اسرائيل را که به زعم اسرائيل، تنها حماس و حزب الله هستند، نابود کنند ويا اينکه خود همديگر را از بين ببرند.
چه رابطه ای بين جنبش های حماس و حزب الله وجود دارد؟
آنها دارای ايدئولوژی مشابهی هستند و در برابر اسرائيل موضعی راديکال دارند. حماس از مسلمانان سنی است در حالی که حزب الله شيعی است، ولی هر دو جريان متحدين سوريه و ايران هستند. اين رابطه يک نوع ائتلاف منطقه ای ضد اسرائيلی را تشکيل می دهد. حزب الله بعد از حمله اسرائيل در سال ۱۹۸۲ به لبنان، متولد شد و حماس در سالهای ۸۸- ۱۹۸۷ يعنی همزمان با اولين انتفاضه ء فلسطينيان شکل گرفت. دليل بنيادين موجوديت اين دو جريان مخالفت با اسرائيل است، و مبارزه ملی با اشغالگران در سرزمين های اشغالی، مبارزه عليه دشمن مشترک که اسرائيل نام دارد، و همينطور عليه امريکا که هميشه حامی اصلی اين رژيم بوده است.
اختلاف بين شيعه و سنی در عراق از عوامل خاص داخلی اين کشور ناشی می شود، که در کل منطقه اهميت چندانی ندارد، در سال گذشته اين نوع اختلافات در لبنان نيز پديدار شد، اگر چه زياد کينه جويانه نبود، يعنی زمانی که اکثريت جامعه سنی ها به رهبری حريری که متحد عربستان سعودی و امريکا است، در برابر اکثريت شيعه به رهبری حزب الله که متحد سوريه است، خود را در موقعيت اپوزيسيون يافت. اما اين اختلافات در کشورهايی که وجود اين دو طايفه (شيعه و سنی)، به اهميت عراق و لبنان نيست، به سختی می تواند به فاکتورهای مهمی تبديل شود. در فلسطين به زحمت شيعه ای يافت می شود.
حزب الله آن نوع رابطه و همبستگی ای را که با حماس دارد، هيچگاه با سازمان آزادی بخش فلسطين و با دولت خودگردان وقت تحت رهبری عرفات نداشته است. حزب الله هرگز نسبت به عرفات سمپاتی نداشته است، به محمود عباس هم ندارد، حزب الله راديکاليسمی را که در حماس می بيند در محمود عباس سراغ ندارد ولی او را هم به خيانت به قضيه فلسطين متهم نمی کند. برآمد نفوذ حماس در فلسطين از جانب حزب الله و ايران به عنوان پيروزی تلقی گشت، و زمانی که غرب، امريکا و اتحاديه اروپا کمک های مالی خود را به فلسطينيان قطع کردند، ايران اولين کشوری بود که اعلام کرد کمبود مالی فلسطينی ها را جبران خواهد کرد.
واکنش مردم لبنان در مقابل اتفاقات جاری چه می تواند باشد؟ آيا حزب الله همبستگی آنها را بدست می آورد و يا اينکه مسئول مصيبت های آنان تلقی خواهد شد؟
پايه های مردمی حزب الله شيعيان هستند، و البته(شيعيان بزرگترين اقليت را در بين طوايف لبنان تشکيل می دهند، البته هيچ کدام از اينها در اکثريت نيستند). اما مسلمأ بسياری هستند در بين اقليت سنی که اقدام حزب الله را به عنوان ژست همبستگی با حماس و فلسطينيان می پسندند، و در عين حال واکنش جنايتکارانه اسرائيل اين همبستگی را افزايش خواهد داد. از طرف ديگر، اين احتمال وجود دارد که دشمنی با حزب الله در بين بخشهای زيادی از ديگر اقليت های لبنانی، – مثل مسيحيان مارونی، سنی ها، دروزی ها و غيره – تقويت شود، برای اين که آنها احساس می کنند که با گزينه های يکجانبه حزب الله در معرض خطر قرار گرفته اند و فکر می کنند که آنها بايد هزينه اين گزينه را بپردازند. مسلمأ اين خطر نيز وجود دارد اختلافات فرقه ای در لبنان عميق تر شود و اين امر احتمالأ به يک جنگ داخلی جديد منجر شود. طبعأ اين سئوال هم مطرح می شود که آيا اکثريت حکومتی لبنان در مقابل رفتار آمرانه اسرائيل تسليم خواهد شد و حاضر خواهد بود که بهای يک جنگ داخلی جديد را بپردازد و يا تصميم خواهد گرفت در برابر تهاجم اسرائيل بايستد و از وحدت کشور دفاع کند. تا اين لحظه به نظر می رسد که انتخاب دوم دست بالا را دارد و بايد اميدوار بود که به همين شکل باقی بماند. اعتراضات بين المللی عليه تهاجم دو جانبه اسرائيل به فلسطين و لبنان می تواند قویأ به حق انتخاب مقاومت مشترک مدد رساند.
http://electronicintifada.net/v2/article5031.shtml


- - - - - - - - - -
توضيحات:
ـ اين مصاحبه توسط پائولا ميرندا در ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۶ برای روزنامه ايتاليايی ليبراسيون (Liberazione) روزنامهء "حزب بازسازی کمونيستی" تنظيم شده است.
ـ ژيلبر آشکار نويسنده لبنانی تبار در دانشگاه "پاريس ۸" علوم سياسی تدريس می کند. از آثار او می توان از جمله به جدال دو توحش، و نيز مصاحبه با نوام چامسکی اشاره کرد.