فریبا ثابت [زندانی سیاسی سراسر دهه ۱۳۶۰]
۲۴ سال از کشتار زندانیان سیاسی می گذرد . درعین حال ، خاطره این جنایت هولناک علیه بشریت هم چنان بر فضای سیاسی ایران سنگینی می کند و بحث های زیادی را بر انگیخته است . اما شاید اولین باری است که  که جمهوری اسلامی  پس از سالها  تلاش برای پاک کردن این فاجعه از حافظه تاریخی جامعه ، در ارگان های رسمی خود ، می پذیرد که « کشتار ۶۷امری ضروری قانونی و به فرمان خمینی بوده است ». این امر خود نشان دهنده آن است که جمهوری اسلامی نه تنها موفق به سرپوشی این جنایت نشده ، بلکه  با مطرح شدن گسترده  این جنایت در سطح جهان وایران (شعار نویسی  دانشجویان دانشگاه تهران در سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ در سطح شهر تهران وتلاش خانواده جان باختگان و..) در صدد توجیه قانونی این کشتار بر آمده است.
کشتار ۶۷ در زندان های جمهوری اسلامی ،  فصلی را در تاریخ مبارزاتی ما باز کرد که با گذشت سالها و نوشتن هزاران کتاب و مقاله و مصاحبه هنوز تمامی ابعاد این جنایت بی نظیر و اثرات آن روشن نشده است.
بررسی کشتار ۶۷  مسلما بدون درک آنچه از همان فردای انقلاب اتفاق افتاد ممکن نیست. جمهوری اسلامی از همان ابتدا تکلیف خود را با هر گونه دگر اندیشی روشن کرد . کشتار۶۷  عطف به آتش کشیدن سینما رکس آبادان و قتل عام تماشاچیان آن ، کشتارمردم کردستان و ترکمن صحرا در بهار آزادی، اعدام های بی سابقه سال ۶۰ و.. است . در سال ۶۷ رژیم اسلامی پس از نوشیدن جام زهر با هم دستی همه جناحهای خود دست به قتل عام زندانیان سیاسی زد  . چرا که جمهوری اسلامی به خوبی آگاه بود که وجود هزاران زندانی سیاسی به عنوان سمبل خفقان در فضای بحران زده ناشی از جنگ خانمانسوز هشت ساله مسئله ایجاد کرده و مبارزه علیه رژیم را می تواند به سمت خود کانونی کند. در نتیجه سران جمهوری اسلامی حاضر به هیچ ریسکی نبوده و به خیال خود برای همیشه صورت مسئله را پاک کرده تابه ادعای خود یعنی نداشتن زندانی سیاسی جامه عمل بپوشاند.  
اما پس از گذشت سالها وظیفه ما «نه تنها نبخشیدن و فراموش نکردن »، بلکه پرداختن به یک مسئله مهم یعنی  اثرات اجتماعی ، سیاسی این کشتارها بر جامعه ما است.
واقعیت این است که این بحث نیاز به تحقیق گسترده دارد. من سعی خواهم کرد بر اساس تجربه خود و برای باز کردن بحث در حد توان خود به آن بپردازم.
مسلما این کشتارها اثرات آنی و دراماتیکی درکوتاه مدت داشته و اثرات بسیار مخربی در دراز مدت خواهد داشت.
اما قبل از وارد شدن به موضوع  ضروری می دانم تاملی بر دو واژه« قتل عام massacre ونسل کشی  génocide » داشته باشم چرا که گاهی این دو واژه در نوشته ها دقیق به کار برده نمی شود. مفهوم این دو واژه یکسان نیسنند. نسل کشی : کشتار سیستماتیک یک گروه ملی، مذهبی و قبیله ای است . کشتار ارامنه، کشتار یهودیان ، کشتار فلسطینیان از مثال های بارز آن هسنتد.
اما قتل عام ، کشتن بسیاری از مردم جدا از ملیت ، جنسیت، نژاد، مذهب و خلاصه از همه اقشار جامعه است وبیشتر انگیزه سیاسی می توان برای آن قایل بود هر چند در نسل کشی هم این انگیزه وجود دارد . هدف و نتیجه آنها یکی نیست.
به موضوع اصلی بر می گردیم .
در ایران بعد از انقلاب اعدام و قتل عام مخالفان سیاسی به وسیله جمهوری اسلامی به عنوان یک استراتژی حاکم شدن به کار گرفته شد. باید هر آن چه مانع تثبیت حکومت بود از بین میرفت. در نتیجه سیاست سر کوب در وهله اول بر پا کنندکان  انقلاب را مورد هدف قرار داد. جمهوری اسلامی به خوبی می دانست که بخش آگاه وفعال جامعه از پای نخواهد نشست و تن به جمهوری اسلامی « نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر» نخواهد داد. در نتیجه نیازی به بهانه نداشت. باید برای محکم کردن حکومت سرمایه داری مذهبی خود تمامی  موانع را ازسر راه خود بردارد و سیاست ترور و وحشت را برای حکومت کردن پیشه کند.
در سیستم ترور و وحشت جمهوری اسلامی ما شاهد استفاده از تمامی شیوه های سرکوب از شیوه های قرون وسطایی گرفته تا پیشرفته ترین آنها هستیم.
پاردواکس نمایش وحشت تا کنترل سیستماتیک جامعه :
رژیم اسلامی پس از شورش های خیابانی سال ۶۰ ، دست به نمایش وحشت به شیوه قرون وسطایی زد . شکنجه علنی در خیابانها به وسیله پاسداران از قبیل چاقو زدن به تطاهر کنندگان، آزار جنسی تظاهر کنندگان زن و بالاخره اعدام های خیابانی در ملاعام و پس از آن دستگیریهای گسترده واعدامهای فوری و اعلام آنها از رسانه ها و تحویل اجساد به خانواده ها و حتی در خواست هزینه کشتن فرزندانشان از آنها ، نمایش وحشت را به اوج خود رساند. بر بستر این وحشت فراگیر طرح کنترل جامعه به شیوه مدرن (انفورماتیره )  «زندان بزرگ» را طراحی کرد.
طرح کنترل جامعه ، شباهت عجیبی به طرح «سراسر بین» فیلسوف انگلیسی«جرمی بنتام » داشت که میشل فوکو در کتاب خود«مراقبت و تنبیه  تولد زندان » به آن می پردازد . بنتام که در اصل مخالف شیوه های قرون وسطایی بود  در قرن نوزدهم طرحی برای کنترل زندانیان داد که در زمان خود گامی به جلو بود ( این طرح که می توان گفت هنوز در زندان و با استفاده از تکنولوژی جدید به کار گرفته می شود مورد انتقاد جدی میشل فوکو است).  طرح سراسر بین  ، ایجاد حالت همیشگی و پایدار فرد محبوس شده است که از رؤیت پذیری خود آگاه باشد  .
بنتام مطرح می کند که قدرت می بایست " رؤیت پذیر" و "وارسی ناپذیر" باشد . رؤیت پذیر به این معنا که زندانی بی وقفه سایه بلند برج مرکزی را که از آن جا زیر نظر است در برابر دید خود داشته باشد و وارسی ناپذیر به این معنا که زندانی هیچ گاه نباید بداند که اکنون زیر نظر است یا نه ، ولی باید مطمئن باشد که همیشه زیر نظر است. طرح مالک و مستاجر ، دفتر چه های بسیج مردمی   نمونه بارز استفاده مدرن و انفورماتیزه شده این طرح برای کنترل کل جامعه است . در همین جاست که اثرات فوری کشتار خود را نمایان می کند.

فرا گیری وحشت ، بی اعتمادی وتسلیم :
ایجاد وحشت واز طرف دیگر سیستم کنترل ، رعب وبی اعتمادی را درجامعه فرا گیر می کند. حکومت را خدشه ناپذیر می نمایاند و عدم توانایی و مقابله با آن و تسلیم را به بار می آورد .  دست حکومت را برای قبولاندن دین برتر و ایجاد فضای هیجان و ایدئولوژی زده باز نگه می دارد و رژیم را قادر می کند که با استفاده از سلاح مذهب در سطح جامعه وحتی خانواده ها  شکاف ایجاد کند. مادر را علیه فرزند خود بشوراند  (مادر طریق الاسلام) ، پدر حاکم شرع فرزندان خود شود (گیلانی) ، خواهری برادر خود را لو داده  تا اعدام شود ، دختری پس از دستگیری مادر خود را لو می دهد و شکنجه می کند و...
تبعید:
دستگیری های گسترده ، کشتارهای وسیع سال های ۶۰ ، به تبعید بسیاری از انقلابیون منجر شد . هیچ گونه حق انتخابی برای آنها نبود. ماندن مساوی با مرگ بود و فرار تنها راه خلاص . تبعید انبوه پس از سال ۶۰ قبل از هر چیز ناهنجاری هایی را برای خود تبعیدیان و خانواده آنها داشته است. بین آنچه تبعیدی پشت سر خود نهاده و انچه پیش رو دارد ( فرهنگ جدید ومحیط نا آشنا ) در بیشتر موارد تبعیدی راآویزان بین دو فرهنگ و به قول معروف  نه این جایی و نه آن جایی  می کند.
ادوارد سعید فیلیسوف تبعیدی فلسطینی می گوید: تبعیدی کیست؟ کنده شده از وطن و زندگی بین چند دنیا. اما شاید این باعث شود که ما نگاه دیگری به دنیا داشته باشیم و انچه پشت سر خود نهاده ایم الهام بخش ما در زندگی نوین باشد.
(متاسفانه نسل تبعیدی ما امثال ادوارد سعید را در خود ندارد تا از تبعید نگاه نوین بسازد و در حال حاضر ما بیشتر با اثرات متفی تبعید رو به رو هستیم.)
حکومت جمهوری اسلامی با ممنوع و سرکوب کردن سازمانهای سیاسی و دموکراتیک و کشتار بیرحمانه اعضای آنها از یک طرف تمامی موانع را برای تثبیت خود  در کوتاه مدت از بین برد . و از طرف دیگر با از بین بردن کادرهای سیاسی و به تبعید کشاندن آنها  شکل گیری اپوزیسیون و آلترناتیو حکومتی را اگر نگوییم غیر ممکن برای مدتها به عقب انداخت.
در کنار این اثرات آنی کشتارها ، اثرات دراز مدت این کشتارها جان سخت تر و فاجعه بارتر هستتد و در زمینه های اقتصادی ،سیاسی ، فرهنگی ، روان شناختی خسارت های جبران ناپذیری را به جامعه ما تحمیل کرده است که تبعات آن تا نسل ها باقی خواهد ماند.
از بین بردن و حذف فیزیکی هزاران هزار روشنفکر،  که سر مایه های یک جامعه محسوب میشوند فرار مغزها در نتیجه نا امنی، از نظر اقتصادی خسران بزرگی است و برای جبران آن سال های سال زمان لازم است . جامعه ای که متخصصین ، برنامه ریزان و سازمانگران خود را از دست می دهد راه توسعه و پیشرفت را بر خود می بندد. هم چنین پول هایی که باید صرف عمران جامعه شود  درراه سرکوب هزینه می شود.
به لحاظ فرهنگی ،سیاست ترور و وحشت ، سانسور و خود سانسوری  را دامن می زند . نویسنده وهنرمند روشنفکر را یا گوشه نشین کرده و یا درخدمت سیاست های خود می گیرد و به اصطلاح به هنر مندان درباری تبدیل می کند.
و اما از همه جان سخت تر آسیب های روحی روانی این کشتارها است که اثرات آن تا نسل ها باقی می ماند. در حال حاضر ما با سه نسل آسیب دیده روبه روئیم : ما نسل انقلاب، پدر و مادران ما و بالاخص فرزندانمان .
خانواده زندانیان نه تنها فرزندان خود را از دست داده بلکه تحت فشارهای روانی فراوانی قرار می گیرند. اعضای خانواده اعدام شده یا زندانی تقریبا از تمامی حقوق اجتماعی محروم هستند. محرومیت از ادامه تحصیل در دانشگاه حداقل در فاصله سالهای۶۰ تا ۶۴ ، ممنوعیت شغلهای دولتی ، ممنوعیت از فعالیت های اجتماعی فرهنگی، ممنوعیت سفر به خارج از کشور و... که منجر به  ایزوله شدن  آنها در جامعه شده و تازه مسئله به این جا هم ختم نمی شود. این خانواده ها به خاطر فضای رعب و وحشت حتی در بین فامیل هم ایزوله هستند. این فشارها تبعات وخیمی در بر داشته و به خودکشی ، دیوانگی ، مرگ زود رس و ... منجر شده است.
از خانواده ... پسرشان در سال ۶۰ اعدام شد. پدرکه بازاری بود آنقدر تحت فشارروحی در بازار قرار گرفت که حجره خود را رها کرد و خانه نشین شد و چندی بعد سکته کرد و مرد. برادر کوچکتر که سه بار در گزینش دانشگاه رد شد در ناامیدی کامل دست به خود کشی زد . تنها دختر خانواده که مدام در مدرسه ایزوله وتحت فشار بود پس از مرگ برادر سر به دیوانگی گذاشت و مادر برای همیشه لال شد.
برای ازبین بردن زخم ها راه درازی در پیش است. مسلما قدم اول تلاش بی وقفه برای محاکمه تمامی آمران و عاملان این جنایت است .اما به نظر من تلاش برای ترمیم  تبعات این کشتارها نیز از اهمیت وپژه ای بر خودار است و نباید به آن بی توجه بود.

با یاد آنانی که به خاطر یک نه بزرگ  برخاک افتادند.
۱۰  شهریور ۱۳۹۱