«ميهنى درهم شكسته، ميهنى شكاف برداشته،
پدرم در حال مرگ، مادرم درحال مرگ،
ميهنى كه مى لرزد، ميهنى چنين مهربان،
ميهنى چنين سرسخت و استوار،
ميهنى چنين تلخ، ميهنى چنين خونبار...»
(ترانهء نوازنده اى نابينا در كوچه اى در پورتوپرنس، ژانويه ۲۰۱۰)

همبستگى و احساس همدردى با تعيين مرزهاى جغرافيايى! ياد زلزلهء بم هنوز هم قلبمان را به درد ميآورد، به خصوص اگر يك خانواده چهار نفره مدفون گشته زير آوارها را ميشناختيم. حال اگر با اين افراد آشنائى نداشتيم، اگر بم نيز مانند بخشى از بلوچستان، آذربايجان، كردستان يا ديگر مناطق ايران قديم براى خود مستقل شده بود يا به كشورى ديگر تعلق داشت باز هم  شاهد غليان دردآور احساساتمان ميتوانستيم باشيم؟
اين خطهاى خونين مرزى، ميزانى شده اند براى حد و اندازه همدردى، همبستگى وانسان دوستى و متاثر شدن ما! ولى از مردمان هائيتى احتمالا كسى را نميشناسيم. شايد قبل از اين حادثهء دلخراش محل دقيق اين كشور را مشكل روى اطلس پيدا ميكرديم تا چه رسد به دانستن تاريخ و داستان رنجهاى آنها. من ايرانى همه اش انتظار دارم ديگران بامن باشند، اعلام همبستگى كنند، كمك كنند به مبارزاتمان. تاريخ رنجبار هائيتى مرا چكار؟ كشتار مردم رواندا، مبارزه زاپاتيستها، ديكتاتورى برمه، اتفاقات هندوراس، آوارگى و مقاومت فلسطينيها، مشكلات افغانستان، عراق و جاى جاى اين كره استثمارشدهء ظلم زده تنها آهى از نهادم بر مى آرد و بس. من درگير در چهارچوب مرزهاى "گهر بار" خويشم!


هائيتى منطقه اى زلزله خيز است اما اگر خانه ها و بناهاى مستحكم و استانداردى داشت، دولت و سازمانهاى مربوطه با وجود آگاهى از وضعيت منطقه بجاى پر كردن جيبهاى خود و اربابانشان به مسائل مهندسى و استانداردهاى ساختمان سازى رسيدگى ميكردند، هيچ لعنت شيطانى اى نميتوانست فاجعه اى چنين وسيع ومهيب بپا كند همان طور كه در ژاپن و ايالتهاى زلزله خيز آمريكاى شمالى رخ نميدهد.
بعد از پخش خبر زلزله ۷ ريشترى در ۱۲ ژانويه ۲۰۱۰ و عظمت فاجعهء به بار آمده در هائيتى، آگاهى از ميزان فقر و بدبختى مردم اين كشور باعث رنجى مضاعف است. ۶۰ درصد جمعيت ۱۰ميليونى كشور فقيرند كه حدود ۳ميليون آن در پايتخت (پورتوپرنسPort-au-Prince ) زندگى ميكنند، متوسط عمر در اين جزيره ۵۵ سال است، براى هر ده هزار نفر ۱.۲ پزشك وجود دارد آنها هم غالبا كوبائى اند، بيسوادى به مرز ۵۵ در ميرسد. مهاجرت اجبارى كثيرى از آنان به آمريكا و كانادا بعلت فقر و قتل و كشتارهاى سيستماتيك رژيمهاى كودتايى و دست نشانده فاجعه بار است (مانند بسيارى از كشورهاى فقير). تلويزيون فرانسه كانال ۲ در باره فقر در هائيتى يك گزارش نشان ميداد كه مردم از مدتها پيش بعلت فقر و ندارى نان را با مخلوطى از خمير و خاك رس درست ميكنند! با وجوديكه هائيتى كشورى ثروتمند از نظر طبيعى است و صنعت توريسم خوبى ميتوانست داشته باشد.
طبق تخمين هاى روزهاى اخير بيش از ۲۱۲ هزار نفر در اثر زلزله كشته و ميليونها نفر زخمى و آواره شده اند. با امكانات ارتباطى دنياى كنونى، دقايقى بعد از زلزله، تقريبا تمام جهان "متمدن"  از حادثه مصيبت بار هائيتى با خبر ميگردد. بعد از جلسات و سبك سنگين كردنهاى "لازم" كمكها سرازير ميشوند ولى تعداد نظاميان چرا تا به اين حد؟ ميگويند رفته اند جلوى دزدى و چپاول مغازه ها را بگيرند. اما به روى خود نمى آورند كه همان فقرا و آسيب ديدگان گرسنه (كه برايشان كمك غذايى برده اند) به محض اينكه به مغازه ها و انبار مواد غذايى براى سير كردن شكم خود حمله برند دزد و چپاولگر نام ميگيرند!؟ اين كمكهاى غذايى هم بصورت قطره چكان انجام ميشود و محله هايى هست كه هنوز آب و غذايى بهشان نرسيده. روز ۶ فوريه يعنى بيش از سه هفته بعد از زلزله، تظاهرات و اعتراض گرسنگان به نرسيدن كمك ادامه داشت. بارى اين سؤال ساده براى هركسى پيش مى آيد كه عقب ماندگى و فلاكت هائيتى از كجا سر چشمه گرفته؟ نگاهى گذرا به تاريخ هائيتى، پنج قرن خفقان استعمارى و كاپيتاليستى گوياى بعضى از حقايق تلخ و دردناك اين منطقه است.


علت فقر شديد در هائيتى چيست؟
در هائيتى  ۴ هزار سال قبل از ميلاد مردمان بومى تاينو  Taino زندگى ميكردند كه با رسيدن پاى كريستف كلمب  به قاره آمريكا در ۱۴۹۲ و كولونيهاى اروپايى به آمريكا تقريبا همه قتل عام ميشوند. در واقع كلمب قصد هند داشته ولى اشتباها به قاره آمريكا ميرسد و گمان مى كند به هندوستان رسيده و اهالى را هنديان مى نامد. طبق شنيده ها كه در هائيتى طلا وجود دارد بى معطلى براى پيدا كردن طلا بدان سو بادبان ميكشد. در واقع وجود طلا دامى ميشود براى به اسارت كشيده شدن بوميان آنجا. بايد توجه داشت كه در قرن ۱۵ اروپا يك منطقه جنگ زده، عقب مانده و دچار مشكلات اقتصادى بود. قدرتهاى اروپايى مى خواستند به هند و محصولات قيمتى آن دست يابند. ولى نمى خواستند از راه جنوا (ايتاليا) و عبور از سرزمين هاى امپراتورى عثمانى بگذرند. اين بود كه راه دريا پيش گرفتند. در همان دوره است كه براى اولين بار جهان بين  دو قدرت استعمارى اسپانيا و پرتغال تقسيم ميشود، بخش شمالى كره زمين به اسپانيا و جنوب آن به پرتغال ميرسد. اولين اقدام كريستف كلمب بعد از "كشف هائيتى" كشتار بوميان بود. ابعاد قتلها چنان بيرحمانه و فجيع بوده كه يكى از همراهان كريستف كلمب، بارتولومه دو لاس كازاس Bartolomé de las Casas  اعتراض ميكند. او در باره برخورد و رفتار سفيد پوستان با اهالى بومى نوشته هايى دارد كه خود سندى است بر اقدامهاى استعمارى كريستف كلمب. از آن دوره نقاشيهايى هم باقى مانده كه گوياى كشتار و چپاول بوميان توسط كاشفان متمدن است.


[بارتولومه در كتاب A Short Account of the Destruction of the Indies كشتار و شكنجه بوميان را به دستِ اروپاييان شرح داده است]

در طول ساليان متوالى مردمان بومى در واقع ريشه كن شدند يا برده، بطوريكه در سال ۱۶۴۰ فقط ۲۵۰ بومى باقى مانده بود. اسپانيائيها تا اواخر قرن ۱۷ براى تجارت برده و حمله به ديگر كشورهاى منطقه كارائيب از اين سرزمين استفاده ميكردند.
در ۱۶۹۶، فرانسه آنجا را به اشغال خود در مى آورد و مردم بومى باقى مانده را به اسارت و بردگى كشيده بردگان ديگرى هم براى كار در معدن و كشت قهوه و نيشكر كه هيج ربطى به نياز اهالى نداشته، وارد ميكند و از اين راه ثروت هنگفتى نصيب فرانسويان مى گردد. رونق و ثروت فرانسه در دوران لويى ۱۴ از برده فروشى هائيتى ناشى مى شد. (به قولى، اگر هائيتى نبود شايد لويى ۱۴،  چهاردهمين لويى بود، اما «پادشاه خورشيد» كه به خود لقب مى داد مسلماً نميشد.) رشد بورژوازى و ثروت از اين منشأ مى گرفت. در دوران فئودالى كه هنوز نيروى كار از قيد زمين آزاد نشده بود براى كار در مزارع و معادن به برده دارى روى آوردند. يكسال بعد از اشغال هائيتى توسط فرانسه ۵ هزار برده در هائيتى بوده و در سال۱۷۹۱يعنى سال اول اعلام جمهورى فرانسه شمار بردگان به بيش از۴۵۰ هزار نفر ميرسيد. در حمل و نقل بردگان با كشتى، حدود ۱۰درصد آنان بعلت وضعيت مرگبار محل نگهدارى شان، از گرسنگى، تشنگى و بيمارى مى مردند و به دريا ريخته ميشدند. "قانون سياه" كه فرانسويان در همان سالهاى اول استعمارشان به اجرا در مى آوردند در بر گيرنده امورى بوده كه ۱) بردگان جزء اثاثهء خانه محسوب ميشوند، ۲) زمين ها بايد مصادره و غصب شود، ۳) اهالى بومى به كار اجبارى گسيل شوند، ۴) بايد محصولاتى كشت شود كه مورد نياز استعمارگران است نه اهالى، ۵) صنعتى شدن ممنوع است وتوليد كالاهايى كه رقيب كالاهاى فرانسوى باشد مجاز نيست. بارى، در نتيجهء اجبار به پياده كردن اقتصاد تك محصولى و در اينجا نيشكر، در سال ۱۷۹۱ هائيتى سه چهارم نيشكر دنيا را توليد مى كرد. اين نكته نيز قابل تأمل است كه بدانيم بزرگان عصر روشنگرى در فرانسه مخالف برده دارى نبودند و حتى خود ولتر از كار و فروش بردگان سهم داشته. كنوانسيون دوران انقلاب، برده دارى را لغو ميكند ولى با روى كار آمدن ناپلئون بناپارت دوباره برده دارى برقرار ميشود تا سرانجام در سال ۱۸۴۸ براى "هميشه"  الغاء بردگى اعلام مى گردد.

نخستين جمهورى بردگان، نخستين انقلاب پيروز بردگان
با الهام از انقلاب كبير فرانسه ۱۷۹۱ (دو سال بعد از فتح باستيل)  ۱۰۰هزار برده در هائيتى به رهبرى توسن لوورتورToussaint L’Ouverture  دست به شورش زدند و در  سال ۱۸۰۴ با شكست ارتش ناپلئون استقلال خود را بدست آوردند. اين اولين و شايد تنها شورش پيروزمند بردگان در تاريخ است. اضافه شدن شعار «برادرى» به شعار معروف «آزادى، برابرى» در انقلاب فرانسه "هديه" اى است از شورش بردگان هائيتى زيرا با لغو برده دارى است كه "برادرى" معنا مى يابد. در اثر فشار، تهديد، جنگ و محاصرهء اقتصادى از طرف فرانسه با كمك انگليس، پرتغال و كشورهاى استعمارى ديگر كه از گسترش و دامنه گرفتنِ  شورشها و آزادى خواهى به ديگر مناطق تحت سلطه مى ترسيدند، در سال ۱۸۲۵ مردم هائيتى مجبور شدند براى آن كه آزاديشان به رسميت شناخته شود "آزادى" خود را با  پرداخت غرامت بخرند و مبلغ ۱۵۰ميليون فرانك به فرانسه بپردازند تا محاصره و بايكوت خاتمه يابد. قابل ذكر است كه آخرين قسط پرداختى به سالهاى بعد از جنگ جهانى دوم برميگردد: ۱۹۴۷ يعنى دو سال بعد از آزادى پاريس از يوغ فاشيسم آلمان نازى. بيش از ۲۰۰ سال استعمارگران فرانسه آنها و سرزمين شان را مكيده بودند. بگذريم  كه هائيتى هنوز نفسى تازه نكرده بود كه ايالات متحده در اواخر قرن ۱۹ آنجا را اشغال ميكند. ۶۰ درصد مساحت هائيتى در ۱۹۲۵ پوشيده از جنگل بوده كه در نتيجه سياستهاى استعمارى اكنون فقط ۲درصد از آن باقى مانده است. تصويرهاى ماهواره اى گوگل تفاوت هائيتى را با كشور همسايه اش دومينيكن به خوبى نشان مى دهد.
سالهاى ۱۹۱۵- ۱۹۱۰ دهقانان بى زمين در شمال هائيتى دست به شورش و مبارزهء مسلحانه عليه مالكين و حكومت وقت ميزنند. آمريكا براى سركوب دهقانان به هائيتى حمله ميكند و با بروى كار آوردن دولتهاى كودتايى دست نشانده خود باعث فقر و عقب ماندگى هر چه بيشتر مردم تهى دست ميشود. يكى از اين دست نشاندگان معروف فرانسوا دوواليهDr. François Duvalier  (پاپا دوك) ۱۹۵۷ است كه خود را رئيس جمهور مادام العمر خواند و پس از او پسرش ژان كلود دوواليه  Jan-Cloude Duvalier(بِ بِ دوك) حكومت را بدست گرفت تا اينكه در ۱۹۸۶ شورش گرسنگان هائيتى آمريكا را وادار ميكند كه دوواليه پسر را به فرانسه فرارى دهد. (ديكتاتور به فرانسه رفت و در ويلاى لوكس خود با احترام و عزت اقامت گزيد!). در دورهء اين پدر و پسر گشتها يا جوخه هاى مرگ و ارتش خصوصى تاسيس شد  كه دست به كشتارهاى بى رحمانه مخالفان حكومت و آزاديخواهان زد و در اين زمان است كه مهاجرتهاى بسيارى به كانادا و آمريكا صورت ميگيرد.
با اولين اتخابات "آزاد" زير نظر سازمان ملل و ارتش هائيتى در ۱۹۹۰ اريستيد  Aristid كشيش كاتوليك با ۶۷ درصد آرا رئيس جمهور آن كشور شد. او طرفدار ايده «الاهيات رهايى بخش» بود. ۹ ماه بعد چون اريستيد بطور كامل موافق خصوصى سازى مؤسسات دولتى  نبود و در برابر فشارهاى بانك جهانى و صندوق بين المللى پول ايستادگى ميكرد كودتائى به رهبرى رائول سدراسRaoul Sedras  با كمك سيا بوقوع پيوست. مارك بازين Marc Bazin وزير اقتصاد فرانسوا دوواليه از طرف كودتاچيان آمريكايى بعنوان نخست وزير منصوب شد. او بلافاصله برنامه هاى ديكته شده بانك جهانى و صندوق بين المللى پول را كه اريستيد با آنها مخالفت كرده بود به اجرا در آورد. رهبران كودتا در همين دوران بيش از ۴۰۰۰ نفر از مردم بى دفاع و معترض را كشتند و هزاران نفر از ترس جان به جمهورى دومينيكن فرار كردند.
از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ توليد ملى سرانه هائيتى ۳۰ درصد تنزل كرد و بيكارى به ۶۰ درصد رسيد. در ۱۹۹۴ با ورود ۲۰ هزار نيروى نظامى آمريكايى به عنوان "پاسدار صلح" و كنار آمدن پشت پرده كلينتون با اريستيد (براى پيش برد سياست خصوصى سازى و ...) و همچنين در اثر فشار سازمان ملل و گروهاى مستقل سياه پوست آمريكايى، اريستيد دوباره به قدرت بازميگردد. كشورى در فقر شديد كه مجبور ميشود باز هم از بانك جهانى و ديگر بانكهاى مشابه وام بگيرد تا فقط بتواند سود وامهاى قبلى از همين مؤسسات را پرداخت كند. هائيتى كه خود زمانى صادر كننده اقلامى از  مواد كشاورزى بود در اثر خصوصى سازيها و فشار آمريكا و بانك جهانى مجبور شد مرزهاى خود را بروى محصولات غذايى آمريكا باز بگذارد.
سال ۲۰۰۳ در اثر فشارهاى صندوق بين الملى پول جهتِ ايجاد يك سيستم آزاد قيمت گذارى براى مواد سوختى، هائيتى با افزايش قيمت ۱۳۰ درصدى نفت در فاصله ژانويه و فوريه روبرو ميشود و همين امر تورم را در جامعه دامن زد كه اثر عمده آن سقوط نرخ پول و گرانى ۴۰ درصدى مايحتاج عمومى بود. كودتاى ديگرى با كمك آمريكا و سيا در سال ۲۰۰۴ اريستيد را از قدرت ساقط و به تبعيد ميفرستد. اداره كشور هائيتى به سربازان سازمان ملل، در چارچوب نهادى به نام "ماموريت ايجاد ثبات در هائيتى" سپرده ميشود. در شورش عليه گرانى برنج در سال ۲۰۰۸ سربازان سازمان ملل مردم گرسنه و عاصى را به رگبار مى بندند و اكنون به بهانهء كمك به زلزله زدگان، سربازان آمريكا هائيتى را آشكارا اشغال كرده اند و از همان  لحظه اول با كنترل فرودگاه هر رفت و آمدى را زير نظر گرفته اند و از سخنان هيلارى كلينتون وزير امور خارجه آمريكا بر مى آيد كه آمريكا حالا حالاها آنجا ماندگار است!
نخستين جمهورى انقلابى بردگان هائيتى كه با مقاومتى كم نظير دربرابر ارتش هاى استعمارى ناپلئون، اسپانيا و انگليس، استقلال خود را از آنها پس گرفته بود در نتيجهء سياست هاى استعمارى و سرمايه دارى جهانى در فقر شديد دست و پا مى زند، در حالى كه ثروت هاى به يغما رفتهء آنان در اروپا و آمريكا انباشت شده و «تمدن و دموكراسى» به بار آورده است! تلاش هايى كه اهالى هائيتى براى كسب و حفظ آزادى هاى فردى و اجتماعى طى ساليان دراز انجام داده اند نتوانسته به ثمر برسد. فرهنگ و سنت مقاومت توده اى در آنجا قوى ست. با زلزلهء اخير اوضاع بسيار دشوار تر شده و به تعبير ضرب المثلى معروف «تغارى شكسته و جهان به كام كاسه ليسان گشته». همبستگى مردم ستمديده و مبارز در هرجاى جهان با مردم هائيتى از كانال افشاى دشمنان آنها كه همانا استعمار و سرمايه دارى جهانى ست مى گذرد. فريب قدرت هاى امپرياليستى را خوردن و باور كردن به حمايت شان از آزاديخواهى، چه در هائيتى چه در ايران يا هرجاى ديگر، همانا گزيده شدن براى صدمين بار از يك سوراخ است.
۶ فوريه ۲۰۱۰

منابع:
ويكى پديا
http://www.lutte-ouvriere.org/documents/dossiers/article/haiti-un-peuple-etrangle-par-le

http://www.hasteh.se/views/r_views/haiti1.htm
http://www.hasteh.se/views/r_views/haiti2.htm
http://www.bazr1384.com/pages/nashriyeh_daneshjooyi/pdf/1264529843.pdf


(منتشر شده در آرش شمارهء ۱۰۴، اسفند ۱۳۸۸ـ ۲۰۱۰)