چاپ
دسته: جنبش زاپاتیستی

محوطه‌ی بیرونی دانش‌سرای ایوتسیناپا؛ یادمان دانشجویان ناپدیدشده بر تنه‌ی درختدر روزهای ۲۶ و ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۴، عده‌ای از دانشجویان دانش‌سرای تربیت معلم ایسیدرو بورگوزِ۱ که به منظور جمع‌آوریِ کمک مالی به آکسیونی رفته بودند، در راه بازگشت اتوبوس‌های‌شان مورد حمله قرار می‌گیرد و شش نفر، که دو نفر از آنان دانشجویان دانش‌سرای تربیت معلم بودند، به قتل می‌رسند. ۴۳ نفر را هم پلیس با خود می‌برد و از قرار معلوم به نیروهای شبه‌نظامی وابسته به باندهای موادمخدر تحویل می‌دهد. از آن‌روز تا به حال دیگر از این دانشجویان خبری نیست.
ایالت گرررو همیشه دارای جنبش‌های اعتراضی بوده است. به‌خصوص مبارزات دهقانان و بومیان برای بهبود اوضاع و علیه شرکت‌های چند-ملیتی معدن. ولی در همه‌ی این جنبش‌ها به نوعی معلمان روستایی شرکت داشته‌اند.

معلم روستایی یک معلم عادی نیست. او کسی‌ست که با درد و رنج زحمت‌کشان و بومیان با گوشت و پوست خود آشناست. در دوران ریاست جمهوری لاسارو کاردناس (از ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۰، او در سال ۱۹۳۸ نفت را ملی کرد) مدارس تربیت معلم روستایی تشکیل شد. کاردناس در مبارزه برای سوادآموزی شیوه‌ای را برگزید که پیش از آن در بولیوی وجود داشت: ایجاد مدارسی که در آن فرزندان روستاییان آموزش ببینند و به‌عنوان معلم به روستاهای خود بازگردند. با چنین پرو‌ژه‌ای دانش‌سراهای تربیت معلم روستایی تشکیل می‌شوند. این امر به این معنی‌ست که دانشجو قبل از ورود به این دانش‌سرا نیز با ستم طبقاتی آشناست.


در هر یک از دانش‌سراهای تربیت معلم یک تشکل دانشجویی نیز هست که معمولاً کار آموزش و فعالیت سیاسی دانشجویان نیز در چارچوب آن به پیش می‌رود. بین تمام مدارس تربیت معلم روستایی در مکزیک، برخی سابقه‌ی مبارزاتی بیش‌تری دارند، مانند دانش‌سرای تربیت معلم ته‌پاته‌پِک [Tepatepec] در ایالت ایدالگو و دانش‌سرای تربیت معلم روستایی رائول ایسیدرو بورگوز در ایوتسیناپا در ایالت گرررو که در آن مهم‌ترین گروه‌ها و سازمان‌های چریکی یا توسط خود معلمان سازماندهی شده بودند و یا معلمان به‌طور فعال در آن نقش داشته‌اند. معروف‌ترین چریک‌های ایالت گرررو، یعنی خنارو باسکس روخاس و  لوسیو کابانیاس، هر دو معلم روستایی بودند.
بسیاری از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانش‌سرای تربیت معلم ته‌پاته‌پِک در دهه‌های گذشته به گروه‌های چریکی و یا به سازمان‌های نزدیک به این گروه‌ها پیوستند (از جمله اریکا سامورا از بازماندگان قتل عام روستای ال چارکو در ایالت گررو در سال ۱۹۹۸ نیز دانشجوی این دانش‌سرا بود.۲).
دانش‌سرای ایوتسیناپا نیز گهواره‌ی بسیاری از مبارزین ایالت گرررو بوده است. لوسیو کابانیاس در همین دانش‌سرای تربیت معلم ایوتسیناپا درس خوانده بود. در ایوتسیناپا همیشه جمع‌های مارکسیستی در «فدراسیون دانشجویان دهقان سوسیالیست مکزیک»3 فعال بوده‌اند. معاون فرمانده مارکوس نیز در راه‌پیمایی کارزاری دیگر (۲۰۰۵)، به همراه کاروانش یک شب در این دانش‌سرا میهمان بود و با فعالین آن جلساتی داشت. این سابقه‌ی سیاسی همیشه خاری در چشم احزاب سیاسی و دولت‌های ایالتی و فدرال مکزیک بوده و هست. بی‌جهت نیست که هر حزبی که در این ایالت بر مسند قدرت نشسته، یکی از اهدافش تعطیل‌کردن این دانش‌سرا بوده است.
 موقعیت مناسبی پیش آمد تا به‌منظور اعلام همبستگی و دیدار با خانواده‌های مفقودالاثرشدگان و آشنایی بیشتر با آنان، سفری به این دانش‌سرا داشته باشیم و بخشی از این خانواده‌ها و تشکل دانشجویی این دانش‌سرا را ملاقات کنیم. آن‌چه در پی می‌آید، گفت‌و‌شنودی است که با این دانشجویان داشتیم. توجه به این که خود دانشجویان خواهان آن بودند که نام‌شان علنی نشود، برای نشان‌دادن تعدّد پاسخ‌دهندگان به سوالات، به‌جای نام هر یک از آنان یک شماره قرار داده‌ایم.

*   *    *   *   *   *   *   *   *   *   *
سخن‌گوی دانشجویان: به مدرسه تربیت معلم رائول سیدرو در ایوتسیناپای گودریرو خوش آمدید! اینجا ده دقیقه با بخش‌داری تیکستلا فاصله دارد و در گذشته ملکی در اینجا بود به نام ایوتسیناپا که نام این منطقه از آنجا می‌آید. باعث افتخار است که انسان‌هایی مانند شما برای دیدار ما به اینجا می‌آیند. این خودش کمک خوبی‌ست برای ما که درباره‌ی مشکلات‌مان در کشورهای دیگر صحبت شود. بسیار باعث تأسف است که در مکزیک برای ما به‌عنوان دانشجو اینچنین اتفاقاتی می‌افتد، دانشجویانی با خانواده‌هایی روستایی و دهقانی که رؤیای پیشرفت و بهبود در سر دارند. اکنون بعد از گذشت دو سال بی‌خبری از رفقای گمشده‌مان، ما همچنان در مبارزات اجتماعی شرکت می‌کنیم و همیشه در شعارهایمان می گوییم: ”آن‌ها را زنده بردند، آن‌ها را زنده می‌خواهیم!“.Ayotzinapa-Divar1.jpgبه‌عنوان یکی از دانشجویان این مدرسه می‌خواهم در دیگر کشورها بدانند که دولت مکزیک تا به حال هیچ کاری برای مطالبات مدرسه تربیت معلم انجام نداده است و در این مورد خاص مهمترین مطالبه‌ی ما برگرداندن زنده‌ی رفقای گمشده‌مان است. دانش‌سرای تربیت معلم هرگز در این مورد سکوت نخواهد کرد و با وجود تمام مشکلاتْ مبارزه‌ی ما ادامه خواهد داشت. دولت [مکزیک] می‌ترسد که از طرف کشورهای دیگر به آن‌ها فشار وارد شود که مجبور شوند رفقای ما را برگردانند، کسانی که ما همیشه منتظرشان خواهیم بود و برایشان مبارزه خواهیم کرد.  
ما انسان‌هایی هستیم آگاه به این که نظامی که دولت بر آن استوار است به نفع ساکنین اینجا نیست. اینجا، در این مرکز آموزشی ما آگاهی می‌سازیم و به دنبال یک نظام دیگر می‌گردیم که به نفع ساکنین اینجا باشد. به همین شکل ما خواهان یک سیاست آموزش و پرورش عمومی نیز هستیم، زیرا زمانی که درس‌مان به پایان برسد، شغل ما همین خواهد بود. کار ما در حقیقت این خواهد بود که به نقاط محروم کشورمان برویم تا در امر ایجاد پیشرفت اجتماعی کمک کنیم. در ابتدای امر باسوادکردن بچه‌های ۶ تا ۱۲ ساله و سپس بزرگسالان بی‌سواد. در این موقعیت ما می‌توانیم کمک کنیم تا مردم خودشان را سازماندهی کنند. این یک نوع پیشبرد دموکراسی مستقیم است که شراکتی باشد و کاری کنیم که ساکنین خودشان در رشد خودشان سهیم باشند. نظام سرمایه‌داری کشور ما نمی‌خواهد ما چنین کاری بکنیم و ملتی به وجود بیاید که از درون دموکرات باشد. در حقیقت مسیری که در نظر ماست مسیری‌ است به سوی سوسیالیسم بر اساس اندیشه‌های کارل مارکس...


سوال: فکر می‌کنید چرا دولت گامی برای یافتن رفقای شما برنمی‌دارد؟ دانشجویان همواره تلاش دارند مبارزاتی را که در جامعه وجود دارد به هم پیوند دهند و صدایش را همه‌گیر کنند. اینجا مدرسه تربیت معلم است و این معلم‌ها قرار است امر خاصی را به پیش ببرند. فکر می‌کنید این قضیه چقدر در تصمیم دولت برای سرکوب‌گری تأثیر داشته باشد؟
دانشجوی اول: ما فعال هستیم و به‌عنوان فعالین سیاسی خودمان را آموزش می‌دهیم تا بتوانیم به جنبش‌های دیگر نیز یاری برسانیم؛ به جنبش‌های کارگری یا جنبش‌های دیگر که علیه دولت هستند و به آن بخش‌هایی که با سیاست‌های دولت موافقت ندارند. بنابراین شغل ما ‌به‌عنوان راه یا استراتژی به درد ما می‌خورد تا بتوانیم در داخل روستاها و جنبش‌ها جای پایمان را سفت کنیم و مشکلاتشان را بشناسیم. برای مثال در مکزیک معادن بسیاری وجود دارد و شرکت‌های خارجی منابع طبیعی را غارت می‌کنند، شرکت‌های سرمایه‌داری که دست در دست دولت بورژوای خودمان دارند. همین چند نفر پول‌دار هستند که می‌خواهند خلق مکزیک در این بیچارگی بماند تا این‌ها بتوانند پروژه‌هایشان را که طبیعت را نیز نابود می‌کند، پیش ببرند. بنابراین ما از نظر دولت سرمایه‌داری مزاحم هستیم. در دهه‌ی ۵۰ معلمی در اینجا بود که پس از ترک این مدرسه و با آگاهی سیاسی و اقتصادی که به‌دست آورده بود، روستاها را سازماندهی می‌کرد تا همه‌چیزشان را خودشان در دست بگیرند، اما دولت وقت با توسل به نیروهای نظامی‌اش دست به سرکو‌ب‌شان زد تا آنجا که هیچ راهی باقی نگذاشتند جز این که مسلح شود و از خودش دفاع کند. سرانجام او را از بین بردند، اما میراثش که ادامه‌ی این مبارزه است برای ما باقی ماند. بر این اساس، این مبارزه از همان دوران بر پایه‌ی پنج محور ادامه یافت: سیاسی، آکادمیک، فرهنگی، ورزشی و تولید. اینجا ما خودمان کشت می‌کنیم و از آن در‌آمدی داریم. در واقع دلیل این که دولت مبارزین را مفقودالاثر می‌کند، این است که بتواند کنترل اجتماعی داشته باشد.


سوال: در کنار مبارزات سیاسی و اجتماعی که به‌عنوان دانشجویان تربیت معلم انجام می‌دهید، آیا خود را بخشی از جنبش دادخواهی برای رفقایی که مفقودالاثر شده‌اند می‌دانید؟ این عدالت‌خواهی را چگونه تعریف می‌کنید؟
دانشجوی اول: البته که می‌دانیم. عدالت‌خواهی برای ما این است که آن‌ها که مفقودالاثر شده‌اند، به مدرسه و خانه‌شان برگردند و اگر واقعاً جرمی مرتکب شده‌اند و علیه‌شان مدرکی وجود دارد، بر اساس قوانین عمل و پیگری کنند. اما به زندگی‌شان احترام بگذارند. یعنی آن چیزی که در قوانین بین‌المللی حقوق بشر به رسمیت شناخته می‌شود. از سوی دیگر عدالت برای ایوتسیناپا از بین بردن این نظام اقتصادی سیاسی است.

سوال: منظور شما این است که شما طرفدار یک انقلاب قهرآمیز نیستید تا نظام سیاسی این کشور را تغییر دهد؟
دانشجوی اول: نه، فکر نمی‌کنیم که در گام اول این شکلی باشد که برای تغییر این شرایط باید انجام دهیم. ما پیش از هر چیزی می‌خواهیم که این فاصله را زیاد کنیم تا به آن سمت کشیده نشویم که اجباراً مبارزه‌ی مسلحانه را آغاز کنیم، اما اگر چنین راهی لازم باشد، همان‌گونه که معلم‌مان لوسیو این کار را کرد، ما هم انجام خواهیم داد؛ در این صورت این دولت بوده است که کار را به جایی رسانده که مردم به سمت مبارزه‌ی مسلحانه کشیده شوند.

Ayotzinapa-ejercito-de-sonadores.jpgسؤال: در ارتباط با این نکته در ابتدای صحبت‌ گفته بودید: ”مسیری که در نظر ماست، مسیری‌ست به سوی سوسیالیسم بر اساس اندیشه‌های کارل مارکس...“. چگونه این مسیر را با تغییرات مسالمت‌آمیز پیوند می‌دهید؟
دانشجوی اول: ممکن است از طریق انتخابات باشد که یک رئیس جمهور با نظریات سوسیالیستی بر سر کار بیاید و این شیوه‌ای است که مایلیم عملی شود، زیرا فکر می‌کنیم اگر چنین فردی در انتخابات پیروز شود، می‌توان در حمایت از این فرد فشار اجتماعی وارد کرد؛ نه بدین مفهوم کنونی که هر کس که می‌آید بخشی از نظام است یا ثروتمند، بلکه جای آن‌ها باید کسانی بتوانند بیایند که پرولتر و یا دهقان باشند.


سوال: آیا این بدین معنی است که اگر «کنگره ملی بومیان» یک زن بومی را کاندیدای ریاست جمهوری کند، شما از او حمایت خواهید کرد؟
دانشجوی دوم: در مورد سؤال قبلی باید اضافه کنم که این سؤال بسیار باز است و مشکل بتوان پیش‌بینی کرد مشکلات آینده را چگونه می‌توان حل کرد. ما گوی بلورین نداریم تا بدانیم تغییرات آینده‌ی مکزیک چگونه خواهد بود. این ربطی به عمل ما ندارد که چه شکلی پیدا کند، بلکه به دولت مربوط می‌شود. همان‌طور که فیدل مرحوم می‌گفت ”بسته به این است که آن‌ها چه شرایطی را پیش رو بگذارند“. همان‌طور که رفیق‌مان گفت، ما دل‌مان می‌خواهد که تغییر خیلی مسالمت‌آمیز باشد، ولی بدون شک اگر دولت تمامی راه‌های صلح‌آمیز و قانونی و روش‌های تغییر و شراکت در انتخابات را ببندد، دست آخر تمام کشور را قانع می‌کند که نمی‌توان به این شیوه اعتمادی داشت و باید گام‌هایی بدون توجه به قانون و دولت برداشت. آنگاه دیگر خودمان را در چهارچوب انتخابات تعریف نمی‌کنیم.
حال می‌بینیم که از طرف «کنگره ملی بومیان» یک طرح کاندیدا کردن یک زن بومی مطرح می‌شود و این چیزی‌ست که ما باید برای خلق‌های بومی‌مان به رسمیت بشناسیم. این‌ها شرایط دولت را در طول ۵۰۰ سال تحمل کرده‌اند، فکر می‌کنید این ۵۰۰ سال چه میزان آگاهی می‌تواند در این خلق‌ها ایجاد کرده باشد؟ اگر بومی‌ها این راه را نشان بدهند، ما هم آن را ارزشمند می‌دانیم. روشن است که آن‌ها چیزی دارند که بسیاری دیگر ندارند. آنها اعتبار دارند و می‌توان آن‌ها را باور کرد. بسیاری پرنسیپ‌ها دارند، مانند این که جنبش‌شان را نفروشند، تسلیم نشوند و... . و به همین دلیل اعتماد آن‌هایی که سازمان‌دهی شده‌اند را جلب می‌کنند. این رفقا کاندیدا شدنِ [یک زن بومی] را طرح کرده‌اند و بر همین اساس برای سال ۲۰۱۸ شرایط جدیدی به وجود خواهد آمد. شرایطی که در آن باید صفوف را علیه هر آنچه که می‌خواهد نظام را حفظ کند متحد کرد. اگر آن‌ها با تمام پرنسیپ‌هایشان پرچم این مبارزه را به‌دست بگیرند، رأی اعتماد ما را خواهند داشت.
باید اضافه کنم که به جز رفقایی که مفقودالاثرند و دو نفری که چندی پیش کشته شده‌اند، حداقل پنج نفر دیگر در این اواخر کشته و زخمی شده‌اند و امسال در روز  چهار اکتبر دو نفر از رفقا بعد از چهار سال کار در مدرسه، داشتند از جایی به این سمت می‌آمدند که در راه کشته شدند. دو نفر از رفقای ایوتسیناپا را اعدام کرده‌اند و یک معلم شهر تیکستلا را هم کشته‌اند. دو رفیق دیگر هم اینجا به‌دلیل بیماری فوت کردند. به رفقای ما در این مدت بسیار ضربه وارد آمده است. این دو رفیق که در اثر بیماری فوت کردند، آن زمان که حادثه‌ی ۴۳ نفر اتفاق افتاد، دانشجو بودند و به همین دلیل شهر تیکستلا تبدیل شده است به مکانی که بسیاری در آن مرده یا کشته شده‌اند. در اینجا ما دو نوع «پلیس [خودمختار] اجتماعی» داریم4. برای یک گروه از پلیس‌های اجتماعی حدود یک ماه پیش در مسیر روستایی به نام فورتین دام نهادند، به اتوموبیل آن‌ها حمله کردند و چهار نفرشان را کشتند. یک نفرشان از گروه دیگر پلیس‌های اجتماعی را، که رابط و هماهنگ‌کننده‌شان بود، نیز ربودند و سپس کشتند. می‌بینیم که برای هر دو گروه پلیس مردمی ضربه‌ی سنگینی بود که چهار عضو و هماهنگ‌ کننده‌شان کشته شوند. در حال حاضر ۱۴ نفر از مفقودالاثرها از همین شهر تیکستلا هستند. همچنین یک‌ سوم دانشجویان این دانش‌سرا اهل اینجا هستند و یا از روستاهای این بخش‌داری می‌آیند. باید دانست که فضایی که فعالین در آن قدم بر می‌دارند فضایی است پر از خطر.
سال‌های ۳۶ تا ۴۵ مکزیک یک رئیس جمهوری داشت به نام لسارو کاردناس. او معتقد به آموزش سوسیالیستی بود و از آن زمان است که شیوه‌ی آموزش این مدرسه تعیین شد. سوسیالیسمی که تعریف می‌شود، سوسیالیسمی است متناسب با شرایط این منطقه و بر پایه‌ی کمک و یاری به طبقه‌ی زحمتکش ما در این منطقه که دهقانان هستند. در این سوسیالیسم حق مالکیت بر زمین برای دهقانان در نظر گرفته شده بود، زیرا برای ادامه‌ی حیات‌شان ضروری است. این یکی از دلایلی است که دولت می‌خواهد تمام مدرسه‌های تربیت معلم را تعطیل کند و درش را ببندد. ما ۳۵ دانش‌سرای تربیت معلم روستایی داشتیم. دولت شروع کرد به حمله به آن‌ها و تعطیل‌کردن‌شان، و اکنون تنها ۱۷ مدرسه وجود دارد.


سوال: نظر شما درباره‌ی کارتل‌های مواد مخدر موجود در استان چیست؟
دانشجوی سوم: همان‌طور که گفته شد، دولت تلاش می‌کند مردم را در فقر نگه دارد تا بتواند آن‌ها را بهتر کنترل کند و از سوی دیگر مردم هم تلاش می‌کنند تا زندگی‌شان را بهتر کنند. در مقابل برای آنچه دهقانان اینجا می‌توانند تولید کنند و بفروشند، در مقایسه با مواد مخدر مبلغ بسیار ناچیزی دریافت می‌کنند. تولید مواد مخدر به آن‌ها در‌آمد بیشتری می‌دهد. شکی نیست که دهقان پول را بابت چیزی دریافت می‌کند که زندگی دیگری را خراب می‌کند و این دایره‌ی بی‌انتها همواره تکرار می‌شود. در این نظام، کارتل‌ها نیز نقش خودشان را دارند و در‌ واقع به دولت کمک می‌کنند تا مردم را تحت فشار نگه‌دارند تا برایشان کار کنند. به آن کسی که برای تولید مواد مخدر کار می‌کند، نه مزایایی تعلق می‌گیرد و نه حقوقی دارد، بلکه یک کار ارزان است برای غذا، و با این کار در ‌واقع زندگی خودش را ویران می‌کند. ما کار زاپاتیست‌ها را هم می‌بینیم که آلترناتیوی در مقابل این شکل زندگی‌ست، آن‌ها به شکل جمعی کشت می‌کنند و تولیدشان را به شرکت‌های بیرون از منطقه نمی‌فروشند تا آن‌ها قیمت و ارزش‌های غیر-واقعی برایش درست کنند. آن‌ها برای خودشان تولید می‌کنند و این شیوه‌ی زندگی‌شان است. شیوه‌ایست که آن‌ها را از نظام اقتصادی موجود آزاد می‌کند. یعنی آن نظامی که سرمایه‌داران با همراهی دولت به ما تحمیل می‌کنند.

سوال: گویا در حدود ۵۰۰ نفر دانشجو در اینجا درس می‌خوانند. می‌خواهیم بدانیم شما تا چه حد در امر ترویج موفق بوده‌اید؟ می‌خواهیم نسبت بی‌تفاوتی مردم به مسائل اطراف‌شان و به سیاست را بدانیم، و این که چه میزان علاقه‌مند یا بی‌علاقه ممکن است باشند؟
دانشجوی دوم: اینجا تعداد شاگردان زیاد است و مثل هر مدرسه‌ای همه جور آدمی در آن هست. بعضی معتقدند که باید به خلق‌شان خدمت کنند و بعضی دیگر که هیچ نظری در این باره نداشته‌اند، با ورود به مدرسه نسبت به این مسأله آگاه می‌شوند و عده‌ای هم با مغزی بسته می‌آیند اینجا و بی‌هیچ تغییری از اینجا می‌روند، هدف‌شان تنها یافتن شغلی در آینده است.
وظیفه‌ی شاخه‌ی سیاسی ما ترویج است. بخش مهمی از این شاخه را هسته‌های آموزشی تشکیل می‌دهد. بخش دیگری از کادرهای فعال ما که به آن‌ها آموزش می‌دهیم به شکل فعالین تمام وقت عمل می‌کنند. متأسفانه در نظامی زندگی می‌کنیم که ازخودبیگانگی بسیار است، برای نمونه تولید مواد مخدر. ما در همه‌ی موارد مبارزه می‌کنیم و موفقیت‌هایی هم داشتیم، هر چند محدود. تشکیلات دانشجویی ما از واحدهای مختلفی تشکیل می‌شود. ساختاری است که بر پیشانی آن دبیر اول قرار دارد. در سطح ملی و محلی نماینده داریم و یک کمیته‌ی راهنمایی سیاسی و ایدئولوژیک، یک کمیته‌ی دیسیپلین، و یک کمیته‌ی مبارزه. مسئول نظافت، مسئول فروشگاه، مسئول موضوعات آکادمیک و بخش فرهنگی و ورزشی داریم. سه گروه فرهنگی داریم، یک گروه رقص و یک گروه سازهای بادی و موسیقی.


سوال: آیا در این گروه‌ها کارهای ترویجی نیز انجام می‌شود؟
دانشجوی سوم: ما حرف‌مان را توسط هنر نیز می‌زنیم و در نظر داریم نشریه‌ای هم منتشر کنیم. دانشجویان دیگر کارهایی انجام می‌دهند، مانند رادیو و یا چاپ روی پارچه... . این مدرسه‌ کارگاه نجاری، دباغی، آهنگری و هنرهای تجسمی هم دارد. در این کارگاه‌ها به‌عنوان دانشجویان این مدرسه می‌توانیم خلاقیت‌هایمان را تقویت کنیم. ما به‌عنوان معلم‌های روستایی به محروم‌ترین بخش‌های جامعه فرستاده خواهیم شد و این کارها را به آن‌ها نیز آموزش خواهیم داد، چه به بچه‌ها و یا به دیگر ساکنین منطقه.


سوال: با توجه به این که شما تا چند سال آینده معلم خواهید شد، با توجه به شرایط استخدام و غیره، خود را کجای جنبش معلمان و اعتراضاتشان می‌بینید؟
 دانشجوی دوم: شاهد بودیم که بین معلمین و دولت درگیری‌های سختی شکل گرفته که از رفرم آموزشی در سال ۲۰۱۲ آغاز شده است. معلمین هم در خیابان مبارزه کردند و هم راه مذاکره را رفتند. این مبارزه هم دوران خوب داشته است و هم بد، که اکنون متأسفانه دوران بد آن است. دولت اشکال اعتراضی را کنترل می‌کند و جلوشان را می‌گیرد. می‌خواهد آن‌ها را به میز مذاکره بکشاند و هر بار که به مذاکره کشیده می‌شود، این معلمین هستند که ضرر می‌کنند. متأسفانه در حال حاضر معلمین بسیار کوتاه آمدند. این شیوه‌ی کار ما را قانع نمی‌کند. با این که عضو این تشکل معلمین نیستیم، می‌دانیم که شیوه‌ی دیگری از تدریس هم وجود دارد، بدون این که در چارچوب نظام سنتی وزارت آموزش و پرورش قرار بگیریم. برای مثال «مدارس جامع» ایالت می‌چوآکان هست5 و یا شیوه‌ی آموزش خودمختار زاپاتیست‌ها. این‌ها به ما شیوه‌ی جدیدی از معلم‌بودن بدون از دست دادن شخصیت انسانی‌مان را نشان می‌دهند.

Ayotzinapa-Divar2.jpgسوال: رفقای مفقودالاثرشده سال اولی بودند. آیا این رفقا نیز دارای سطحی از آگاهی بوده‌اند؟
دانشجوی سوم: بله بودند. رفقا این آموزش سیاسی را داشتند و ۱۰ نفرشان مسئولیت و رهبری جنبش کمیته‌ها را داشتند.
 البته ما هم که اینجا نشسته‌ایم، سال اولی هستیم. بعضی‌ از ما به دلیل این که مبارزه جذب‌مان کرد آمدیم تا کمک کنیم و هم‌زمان نیاز به شغلی هم داریم که با معلم‌شدن این نیاز برطرف می‌شود. همه‌ی ما که اینجا نشسته‌ایم، در فرآیند آموزش سیاسی و فعال هستیم. در ایوتسیناپا هر سال قدرت جنبش دانشجویی به کسان دیگری واگذار می‌شود و از نسلی به نسل دیگر می‌رسد. کمک‌های ما چندوجهی بوده اند، نه‌تنها به دانشجویان کنونی بلکه به محصلین سابق و به خانواده‌های مفقودالاثرشدگان نیز یاری داده می شود. حتی کسانی [از بیرون مدرسه] به کمک می‌آیند که کار را کنترل می‌کنند و دیگرانی که در تصمیم‌گیری برای مدرسه شرکت می‌کنند. این مدرسه نمونه‌ی کوچکی از جامعه‌ای است که دوست داریم در کشور باشد.
خیلی متشکریم که از راه دور پیش ما آمدید. می‌فهمیم که تحت یک نظام مشابه اقتصادی و سیاسی هستیم و باید از اوضاع تحلیل و بازنگری بیشتری داشته باشیم و پاسخی در مقابل مشکلات جدید به‌دست بیاوریم و به همین دلیل باید با هم تشریک مساعی کنیم، همان‌طور که الان این کار را می‌کنیم. می‌بینیم که سرمایه‌داری چگونه حملاتش را به‌روز می‌کند و تغییر می‌دهد. وقتی شما به جلسه‌ی کنگره ملی بومی بروید، آنجا گوناگونی را خواهید دید و گوناگونی خلق مکزیک و افکار بسیار عمیق که به درد‌تان خواهد خورد. برای این که چیزی از اینجا با خود ببرید، این کتاب را که گزارش گروه متخصصین خارجی است به شما تقدیم می‌کنیم.
از وقتی که در اختیار ما گذاشتید متشکریم و برایتان آرزوی پیروزی داریم.

 

ایوتسیناپا، ایالت گرررو، مکزیک؛ ۱۸ دسامبر ۲۰۱۶


*   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *   *
۱ Escuela Normal Rural "Raul Isidro Burgos",  Ayotzinapa, Gerrero |http://www.ayotzinapa.260mb.com/?i=2

۲-  در سحرگاه هفتم ژوئن ۱۹۹۸ نیروهای ارتش با محاصره و حمله به این روستا وبه نشست اهالی روستا با چریک‌های «ارتش انقلابی خلق شورش‌گر» [ERPI] یازده نفر را به قتل رساندند. در روزهای بعد ای.آر.پی.آی. در اطلاعیه‌ای با انتقاد از این امر که نیروهایش می‌بایست شب را در کوه‌ها سپری می‌کردند تا جان مردم روستا به خطر نیافتد، موجودیت خود را اعلام کرد.
در این مورد از جمله نک به:  https://is.gd/bQ6Wo1

۳-Federación de Estudiantes Campecinos Socialistas de México- Fecsom 

۴- در سال ۱۹۹۴ در پاسخ به خشونت، غارت، تجاوز به دختران و زنان، و بحران عظیمی که کشور را در بر گرفته بود، خلق‌های بومی تلاپانه‌کو، میکسته‌کو، ناهوا، آموزگوس و مستیسوی ساحل کوچک و کوهستان گرررو مصمم می‌شوند «پلیس اجتماعی» [یا پلیس مردمی یا خلقی] را تشکیل دهند. اتفاق‌های دیگری نیز تشکیل پلیس اجتماعی را در ایالت گرررو همراهی می‌کند: (۱) قتل لوییز دونالدو کلوسیو، کاندیدای حزب انقلاب نهادینه‌شده، حین کارزار انتخاباتی در ۲۸ نوامبر ۱۹۹۳ در شهر تیخوانا. (۲) علنی‌شدن زاپاتیست‌ها در اول ژانویه ۱۹۹۴. (۳) قتل‌عام اگواس بلانکاس در ۱۸ ژوئن ۱۹۹۸. در این روز پلیس ایالتی با شلیک به کاروان اعضای «سازمان دهقانی کوهستان‌های مادر» [OCSS] که به یک تظاهرات سیاسی می رفتند، ۱۷ نفر از آنان را به قتل می‌رساند. در این روند است که تشکیلات پلیس اجتماعی «هماهنگی منطقه‌ای اتوریته‌های مردمی - پلیس مردمی» را پایه‌گذاری کرد.
 la Coordinadora Regional de Autoridades Comunitarias – Policía Comunitaria (CRAC-PC).
برای اطلاع بیشتر از جمله نگاه کنید به:
La Policía Comunitaria de Guerrero: un sistema alternativo de seguridad y justicia | https://is.gd/omT236

۵-  Las Escuelas Integrales de Educación Básica (EIEB)
«مدارس جامع آموزش پایه‌ایِ» ایالت می‌چوآکان آموزشی همراه با جامعه و از درون آن، به‌عنوان یک شیوه‌ی بدیل آموزش انسانی انتقادی به سوی یک جامعه‌ی سوسیالیستی است. مدارس جامع فرزندان شورش معلمان‌اند.
نگاه کنید به: https://is.gd/W7ffAh

-  -  -  -  -  -  -  -  -  -  --  -