C’est avec beaucoup de tristesse que j’ai appris le décès de Torab, que je considérais à la fois comme un camarade et un ami.

J’ai rencontré Torab pour la première fois il y a près de quinze ans, dans les cercles intellectuels marxistes de Paris à l’époque où j’y résidais comme lui. Il avait veillé à ce que mon ouvrage de 2002, Le Choc des barbaries, soit traduit en farsi.
Nous avions eu plusieurs rencontres depuis lors, toujours conviviales. Torab était un personnage d’une grande affabilité, comme peut le confirmer quiconque l’a personnellement connu.
C’était aussi un homme de grande culture, mais d’une culture que sa modestie, tout aussi grande, cachait soigneusement. J’étais particulièrement fasciné par sa connaissance exceptionnelle de la théologie islamique et lui ai souvent exprimé mon vif souhait qu’il écrive sur ce sujet, sur lequel très peu de penseurs marxistes ont la culture qu’il avait.
J’espère qu’il a laissé des écrits destinés à publication posthume.
Torab n’est plus, mais son souvenir est impérissable.
Gilbert Achcar

 


پیام ژیلر آشکار
با اندوه فراوان خبر درگذشت تراب را دریافت کردم. او برای من، هم رفیق و هم دوست بود.
برای نخستین‌بار نزدیک به 15 سال   پیش در کانون های روشنفکران مارکسیست با تراب آشنا شدم. او با توجه فراوان امکان انتشار  ترجمه‌ی فارسیِ کتاب «جدال دو توحش» را میسر ساخت. ​
بعدها، ما چندین بار دیدارهای صمیمانه داشتیم. تراب شخصیت توانائی بود و همه کسانی که او را می شناختند، حتما آن را گواهی خواهند کرد. او مردی بسیار با فرهنگ بود. اما فروتنی او که همان‌قدر بزرگ بود، به دقت ان را می پوشاند.. من شیقته شناخت استثنائی او از الهیات اسلامی شدم و همواره از او می خواستم که در مورد این موضوع بنویسد. کمتر اندیشمند مارکسیستی، از چنین فرهنگی برخوردار بود.
امیدوارم که از او نوشته های دیگری مانده باشد که پس از مرگش  منتشر شوند.
او در میان ما نیست، اما خاطره‌اش فناناپذیر است.
ژیلبر آشکار
4 فوریه 2016

ژیلبر آشکار: روشنفکر لبنانی-فرانسوی، جامعه شناس، اندیشمند مارکسیست، پژوهشگر مسائل بین‌المللی، استاد مطالعات شرقی و آفریقا در دانشگاه لندن، مولف آثار بسیار مانند «جدال دو توحش»، «جنگ سرد نوین»، «مارکسیسم، ارپانتالیسم، کُسموپولیتیسم»، «انبار باروت خاورمیانه» (با نوام چامسکی).