www.peykarandeesh.org

آرشيو سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر
انتشارات اندیشه و پیکار

پيام سازمان مجاهدين خلق ايران

به دانشجويان مبارز خارج از کشور


دی ماه ۱۳۵۶

رفقا! دانشجويان مبارز، اعضای اتحاديه های دانشجويی،
به همراه درودهای گرم، برای پيشرفت هر چه بيشتر شما در راه مبارزه عليه رژيم وابسته شاه و اربابان امپرياليستش در راه دفاع از حقوق دمکراتيک خلق ايران و مبارزات توده های زحمتکش و اقشار آگاه جامعه، و در راه پشتيبانی از سازمان ها و گروه های انقلابی و مبارز و دفاع از زندانيان سياسی، آرزوی موفقيت می کنيم.
ما مبارزات پر شور شما، افشاگری های سياسی، اعتصاب غذاها، تظاهرات، اشغال سفارت خانه ها و کنسول گری های رژيم و بخصوص تظاهرات قهرآميز، متحد و سازمان يافته شما را عليه سفر شاه خائن به آمريکا و فرانسه به ديده تحسين می نگريم و اعتقاد داريم ادامه و پيگيری مبارزات دانشجويان پيشرو عليه جريان های راست و سازشکار بورژوا ليبرال در درون جنبش دانشجويی و رشد هر چه بيشتر همبستگی و هماهنگی اين جنبش با جنبش انقلابی و واقعيات جامعه در پاکسازی و تحکيم صفوف جنبش دانشجويی و همچنين اعتلاء آن نقش مهم ايفا خواهد کرد.
رفقا!
در دو سالی که گذشت، جامعه و انقلاب ايران شاهد دگرگونی ها و تحولات اميد بخش و در عين حال حساس و قابل دقتی بودند. در اين مدت، رژيم شاه جنايتکار عليرغم تمام پيگردهای وسيع پليسی خود و تمام تدارکات گسترده و تاکتيک های جديدی که برای بدام انداختن و کشتن انقلابيون و کمونيست ها به عمل آورد، باز هم در هدف اصلی خود، يعنی متلاشی کردن تشکل های انقلابی و کمونيستی دچار شکست و ناکامی گرديد. سلسله ضربات متراکمی که در آغاز سال ۱۳۵۵ منجر به از دست رفتن جمعی و گروهی بسياری از انقلابيون با تجربه و کمونيست های صديق و کارکشته ای شده بود نتوانست به سازمان ما سرايت نموده و آن را به اين شکل مورد حمله قرار دهد.
اين حملات با سد آهنينی از مقاومت و هشياری و ابتکار توده ها و رهبری سازمان ما در هم شکست. بلافاصله بعد از آغاز سلسله دوم ضربات وسيع وارد بر سازمان چريک های فدايی خلق در تير ماه ۱۳۵۵، طرح های دفاعی و نقشه های پيش گيرانه از طرف رهبری سازمان تنظيم شد. در هسته اين طرح، تخليه تمام خانه های پايگاهی، انبارها و قطع و تغيير تمام ردهای ثابت، در مدتی کمتر از سه روز قرار داشت. ما اين عمل حساس را بطور کامل در دو بار، يک بار در اوائل پاييز و بار ديگر در نيمه زمستان ۱۳۵۵ به انجام رسانيديم. در چنين شرايطی، لحظاتی در سازمان، رسيده بود که حتی يک نفر از رفقای ما دارای يک اطاق کوچک پايگاهی نبود و در تمام سازمان و برای همه افراد حتی يک رد ثابت وجود نداشت، در چنين وضعيتی رفقا می بايست برای هر شبی که می خواهند به صبح برسانند، چاره ای بيانديشند و راه ويژه ای انتخاب کنند. بسياری از رفقا برای تمام کردن شب به شهرهای نزديک و مسافرت های نيمه راهی می رفتند. در حين سفر می خوابيدند و نيمه شب مجددا راه بازگشت را در پيش می گرفتند. در اين ميان صدها هزار تومان وسائل خانه، ابزار و وسائل تکنيکی و چاپ و سرمايه غير قابل انتقال سازمان اجبارا از بين رفت و تمام برنامه ها و اقدامات در دستور سازمان تا فراهم آمدن پايگاه های جديد و حل مسئله امنيت کادرها و سازمان دهی متناسب متوقف شد. با اين وصف ما از اجرای چنين برنامه سخت و سهمگين و تحمل مصائب و دشواری های بيشمار آن ناشاد نبوديم، زيرا توطئه دشمن در رخنه به درون گروه ها و سازمان های ديگر در بدست آوردن سرنخ های ثابت و سپس در سکوت و آرامش، گروه ها و هسته های متعدد هر سازمان را، آرام آرام به کام بندهای خود گرفتار کردن، تا اين که به عالی ترين سطح مسئولين و رهبری آن سازمان دست يافته و يکباره با يک سلسله ضربات کاری مغز و ستون فقرات آن سازمان را متلاشی کند، ديگر نمی توانست در سازمان ما پياده و اجرا شود. به همين دليل در اين دوره نيز مانند گذشته سازمان ما هيچ گاه از طريق شناسايی و محاصره حتی يکی از خانه های پايگاهی اعضاء خود مورد حمله قرار نگرفت. اگر دشمن می توانست بسياری از اعضاء رزمنده و صديق گروه ها و سازمان های ديگر را به دلائلی که به نظر ما اساسا به کم بها دادن به قدرت تاکتيکی دشمن، ناديده گرفتن تجربيات گذشته و جاری جنبش و به حاکميت روحيه تک روی و غرور در مقابله با تاکتيک های دشمن و مسائل مبرم جنبش بر می گردد، از طريق رسوخ و رخنه درونی يا بدست آوردن سرنخ های قابل اطمينان در همان خانه های پايگاهی خود بدام اندازد و بدين ترتيب ضربات جمعی فوق العاده خطرناکی را وارد سازد، ديگر چنين تاکتيکی از هيچ نظر در مورد سازمان ما قابل اجرا نبود.
به همين دليل، دشمن اجبارا به خيابان ها روی آورد، يکباره رقم گشتی های دشمن در شهر تا چهار و پنج برابر افزايش يافت. يک برآورد اوليه حاکی است که در اين موقع، يعنی در نيمه دوم سال ۱۳۵۵ که پليس اساسا تلاشی سازمان ما را در دستور کار خود قرار داده بود، رقم گشتی های پليس مخفی در شهر تهران از مرز دويست و دويست و پنجاه فراتر رفت. در حالی که تا قبل از اين بين سی و پنج تا پنجاه عدد در نوسان بود. درگيری های اتفاقی و ورود در تورهای ناشناخته خيابانی و بدام افتادن انفرادی مبارزين مخفی در اين دوره بشدت افزايش يافت. در واقع گشتی های پليس ديگر بطور اتفاقی عمل نمی کردند، عمده آنها در گروه هايی سازمان يافته بودند که هر يک بطور مشخص با استفاده از وسائل گوناگون، عکس، فيلم و عناصر شناسنده به دنبال يک يا دو فرد مشخص می گشتند. هر گروه از آنها اطلاعات زيادی راجع به مشخصات ظاهری و همين طور مناطق تردد و يا حتی شيوه راه رفتن افراد مورد نظر در دست داشتند. رفيق بهرام آرام، عضو قديمی و برجسته مرکزيت سازمان ما به همين ترتيب به شهادت رسيد.
به اين ترتيب در اين دوره عده ای از اعضاء سازمان ما نه در خانه های پايگاهی و رد های ثابت جديد خود، بلکه به طور نا منظم و انفرادی بدون ارتباط و پيوستگی با هيچ حادثه يا رد ثابتی مورد شناسايی و محاصره دشمن واقع شده و زير رگبار مسلسل قرار می گرفتند. عده ای از مبارزين گروه های ديگر نيز به همين ترتيب به شهادت رسيدند، يا به دست دشمن اسير شدند.
وحشی گری دشمن، همراه ترس و وحشت او از مقاومت انقلابيون باعث می شد که در هر حادثه ای از اين قبيل عده ای از مردم را نيز مورد هدف مسلسل های خود قرار دهد. در حالی که ظن های نادرست نيز موجب کشته شدن و لطمات ديگری به مردم عادی خيابان ها می گرديد.
اما بالاخره اين تاکتيک جديد دشمن نيز کشف و تا حد امکان خنثی شد. سلسله خطراتی که تک به تک اعضاء ما را در خيابان ها مورد تهديد قرار می داد کم کم و با حوصله و بردباری فراوان و تحمل مصائب ديگری مهار شد. تجربيات ارائه شده توسط چند تن از رفقايی که عليرغم شناخته شدن و وارد شدن در تور پليس توانسته بودند سد محاصره و حملات خيابانی دشمن را شکسته و شيوه های کار و عمل جديد دشمن را برای سازمان روشن نمايند، در اين راه بسيار موثر بود.
باری سازمان ما اينک اين دوره توفانی و پرتلاطم را پشت سر گذاشته است، در حالی که توفان و تلاطم ديگری، توفان و تلاطم انقلابی توده ها که اين بار برای ما و کليه نيروهای انقلابی ايران، نويد بخش و برای دشمن سهمگين و خطرناک است، توفانی که هنوز در ظهور اولين علائمش لرزه بر پيکر رژيم دست نشانده شاه انداخته است در راه است.
سازمان ما در حالی که با يک دست به ترميم ضربات و ضايعات دوره گذشته می پردازد، با دست ديگر و با تمام قوا، خود را برای استقبال از اين توفان آماده می کند.
اين آمادگی در دو زمينه، زمينه تئوريک، يعنی حل و فصل مسائل سياسی مرحله کنونی انقلاب دمکراتيک ايران، جمعبندی تجارب و نتايج دوره های گذشته، بررسی انتقاداتی که به برخی نقطه نظرات و روش های کار گذشته وارد هستند و در زمينه عملی، اختصاص کليه نيروها و امکانات سازمانی به کار آگاه گرانه سياسی در ميان طبقه کارگر، بکار در ميان طبقات زحمتکش و شرکت در پراتيک مبارزاتی روزمره آنها می باشد. شرکت فعال سازمان ما در جنبش قهرمانانه مردم خارج از محدوده تهران، شرکت اعضاء و حتی مسئولين اجرايی سازمان در اين مبارزات و درس آموزی از آن و متقابلا کوشش در هدايت اين مبارزات و سمت دهی سياسی آن نمونه ای است از آمادگی برای اين استقبال و آغاز کوشش سترگی که برای پرورش و تحکيم روحيه و انديشه جديد توده ای در سازمان لازم است.
سازمان ما بزودی گزارشات اوليه اعضاء خود را از اين مبارزات و همچنين در فرصت نزديکی، آخرين نظرات خود را درباره تحولات درونی جنبش و جامعه منتشر خواهد کرد. به همين لحاظ ما نيز شرح و بسط بيشتر در زمينه فوق را به همان نشريات موکول می کنيم.
اشاره ای به تحولات درونی جامعه و مهمترين نتايج آن برای
جنبش دانشجويی
رشد مناسبات سرمايه داری در جامعه که مخصوصا با به جريان افتادن ميلياردها دلار درآمد ناشی از حراج نفت در چند ساله اخير، شتاب فوق العاده ای گرفته است: از يکسو به مرزبندی قاطع تر بين طبقات و قشرهای مختلف جامعه، مخصوصا بين بورژوازی و طبقات زحمتکش خلق انجاميد و از سوی ديگر، با رشد اين مناسبات و پيدايش قشر وسيعی از سرمايه داران متوسط (بورژوازی ليبرال) که سهم مناسبی در قدرت حاکمه و اليگارشی باند شاه ندارند، اين قدرت را حتی از طرف قشرهای وسيعی از خود طبقه حاکمه يعنی از طرف بورژوازی ليبرال نيز علاوه بر توده های خلق مورد فشار قرار داده است. بدين ترتيب بقاء و حيات رژيم شاه، امروز نه تنها از طرف طبقات دمکرات جامعه، از طرف پرولتاريا، دهقانان فقير و ميانه حال و خرده بورژوازی انقلابی شهر، مورد تهديد انقلابی قرار گرفته؛ بلکه اين رژيم حتی از طرف قشر وسيع بورژوازی ليبرال نيز مورد مخالفت هايی قرار گرفته است. چنين وضعيتی در عين اين که خود نشانه ديگری از ناگريزی انقلاب دمکراتيک در ايران و بسرازيری سقوط و نابودی افتادن قدرت شاه و اليگارشی حاکم را به همراه دارد، اما با اين وصف، مسائل و خطراتی نيز در پيش پای انقلاب ايران و نيروهای انقلابی و کمونيستی جامعه قرار می دهد.
در مرکز اين مسائل و خطرات، موضوع ايدئولوژيک بورژوازی ليبرال و هژمونی سياسی و سازمانی ان در انقلاب دمکراتيک ايران قرار دارد. خطر بزرگی که پيگيری و پيروزی واقعی انقلاب ايران را مورد تهديد جدی قرار داده و هر آينه با شديد ترين قوا به مقابله سياسی و ايدئولوژيک با آن برخاسته نشود به جای حاکميت خلق و نيروهای واقعا انقلابی و دمکرات جامعه به حاکميت و ديکتاتوری کامل و تمام عيار بورژوازی منجر خواهد شد.
بديهی است بورژوازی ليبرال به همه و هر گونه وسيله و توطئه و سازشی متوسل می شود تا از انقلاب جلوگيری کرده، مهار و رهبری آن را در دست گرفته و از سرنگونی کامل رژيم شاه و دار و دسته باند جنايت کار و دلالان بی شرم سرمايه امپرياليستی، در ايران جلوگيری به عمل آورد. در اين ميان بخش هايی از نمايندگان اين بورژوازی که در پوشش اعتقاد به مارکسيسم- لنينيسم بدرون نهضت کمونيستی ايران رخنه کرده اند، از همه خطرناک تر و مبارزه با آنان از همه دشوارتر است. اساس تئوری ها و نظرات آنها عبارتست از:
۱- جدا کردن مبارزه عليه ديکتاتوری شاه از مبارزه عليه امپرياليسم و باند سياه سرمايه داران وابسته و مزدور حاکم در ايران، يا به عبارت ديگر مسکوت گذاردن اين نکته مهم که رژيم شاه تنها ديکتاتوری شاه نبوده، بلکه شامل باند سرمايه داران دلال و مرتجعين وابسته به امپرياليسم نيز می شود.
۲- مسکوت گذاردن يا رد راه انقلابی سرنگونی رژيم حاکم ايران و اين نکته مهم که رژيم حاکم در ايران به تمام معنی و واقعا سرنگون نمی شود مگر بوسيله قهر انقلابی توده ها، قيام و مبارزه مسلحانه آنان.
۳- مسکوت گذاردن ضرورت هژمونی پرولتاريا در اين انقلاب و ناگزير بودن پيوست انقلاب دمکراتيک ايران با انقلاب پرولتری و پرده انداختن به روی اين حقيقت که در عصر امپرياليسم و احتضار و گنديدگی سرمايه داری، انقلاب دمکراتيک ايران جزيی از انقلاب جهانی پرولتاريايی بوده و متحدين جهانی خود را نه در ميان بورژوازی ليبرال بلکه در ميان کشورهای واقعا سوسياليستی و پرولتاريای آگاه و رزمنده کشورهای پيشرفته صنعتی و خلق های تحت ستم کشورهای تحت سلطه می بيند.
۴- بورژوازی ليبرال ايران که خود تا مغز استخوان، ، مستقيم و غير مستقيم، وابسته به سرمايه امپرياليستی بوده و روز به روز بر حدت تضادهای آن با پرولتاريا و توده های زحمتکش جامعه افزوده می گردد، بطور ضمنی يا آشکار، بی شرمانه جزء نيروهای دمکرات جامعه قلمداد شده و از اين نظر بر خيانت و سازشکاری اين طبقه در امر انقلاب دمکراتيک پرده ساتر افکنده می شود. همچنين با مخدوش کردن مرز ميان دمکراتيسم و ليبراليسم، بورژوازی ليبرال جزء متحدين پرولتاريا در انقلاب دمکراتيک قلمداد شده و بدين ترتيب راه برای به سازش وتسليم کشاندن اين انقلاب توسط بورژوازی ليبرال صاف شود.
۵- ...
به عنوان مثال شعارهايی از قبيل " جبهه واحد ضد ديکتاتوری"، " تبديل ديکتاتوری شاه به دمکراسی شاه" و "جمهوری ملی"، شعار های بورژوا ليبرالی ای هستند که تمامی اين تحريفات آشکار تسليم طلبانه را در خود جمع دارند.
بدين ترتيب در اوضاع و احوال کنونی، در شرايطی که بورژوازی ليبرال به پراکندن سموم ايدئولوژيک خود در ميان توده ها و اقشار آگاه جامعه پرداخته است، در شرايطی که جنبش کمونيستی ميهن مان در فقدان ارتباط لازم با جنبش طبقه و در بدترين حالت پراکندگی بسر می برد، برای هيچ کمونيست يا سازمان کمونيستی ضرورت کار فعال سياسی- ايدئولوژيک تشکيلاتی در ميان طبقه و پاکسازی در تحکيم و وحدت صفوف کمونيست ها و طبعا ضرورت مبارزه عليه نفوذ اين جريانات در جنبش انقلابی و کمونيستی و افشاء اوهام بورژوا ليبرالی امری پوشيده و نا مشخص نيست. بدين جهت، مبارزه متحد و همه جانبه عليه ترهات رويزيونيستی، رفرميستی و خيانتکارانه دار و دسته کميته مرکزی حزب توده و گروه های رسما و يا عملا وابسته به آن، مبارزه عليه ارتجاع مذهبی، مبارزه عليه تسليم طلبی، رفرميسم و تحريکات ارتجاعی آن ها و تبليغ شعار سرنگونی قهرآميز رژيم به اتکاء قيام و مبارزه مسلحانه توده ها در صدر هدف های مبارزه ايدئولوژيک کمونيست ها و ديگر انقلابيون پيگير و در اينجا در خارج از کشور، در صدر هدف های مبارزه سياسی- ايدئولوژيک دانشجويان پيشرو و بويژه فعالين مارکسيست- لنينيست جنبش دانشجويی قرار می گيرد.
در واقع مبارزه عليه نفوذ ايدئولوژی بورژوازی ليبرال و غلبه بر انواع مشی های وابسته به آن در جنبش دانشجويی خارج از کشور به هيچ وجه امر کم اهميتی نيست. زيرا در شرايط فعلی، اين جنبش تنها بخشی از جنبش دمکراتيک خلق ماست که بطور علنی به فعاليت خود ادامه می دهد و بنابر اين تا حاکميت رژيم ديکتاتوری هر گونه فعل و انفعالی در موازنه قوا به نفع پرولتاريا و نيروهای انقلابی دمکرات پيگير و يا به نفع بورژوازی ليبرال و اعوان و انصار خرده بورژوای آن در ميان اين جنبش هم بطور مستقل و هم از نظر تاثير بر روی ديگر بخش های جنبش دمکراتيک، از اهميت قابل توجهی برخوردار است.
به همين دليل حتی اگر تشکل نيروهای واقعا دموکرات اين جنبش در چهار چوب تشکيلاتی ای با دامنه محدود تر، اما واقعا دمکراتيک دانشجويی بتواند شرايط برای مقاومت و مقابله و مبارزه لازم با موج بورژواليبرالی در اين جنبش را بهتر فراهم آورد، به نظر ما هيچ اشکالی ندارد که توده های دمکرات اين جنبش در چنين چهارچوبی متشکل شده و بجای گزينش راه ايجاد چنان تشکل وسيعتری که امکان در دست گرفتن رهبری آن توسط بورژوازی ليبرال وجود دارد (و يا نيروهايی که خواسته يا نا خواسته در همان سمت قدم بر خواهند داشت) بر اصول خود پافشاری نمايند. بر خورد عملی با اين قضيه نيز البته همواره منوط به موازنه نيروها و احتساب صحيح آن می باشد که بهتر از هرکس توده های آگاه اين جنبش و فعالين و رهبران آينده نگر و صديق آن قادر به درک و تصميم گيری صحيح درباره آن هستند.سازمان مجاهدين خلق ايران
دی ماه ۱۳۵۶



انتشار اينترنتی بهمن ۱۳۸۵ ، انتشارات انديشه و پيکار

بالای صفحه